ايران به قابليتهاي نظامي پيشرفتهاي دسترسي دارد
"ميشل چوسودوفسكي " (Michel Chossudovsky) در مقالهاي كه در پايگاه اينترنتي "گلوبال ريسرچ " (Globalresearch) منتشر شد، با بررسي موضع غرب در مورد ايران و همچنين وضعيت نظامي اين كشور، هرگونه حمله از سوي غرب به ايران را آغازگر يك جنگ هستهاي دانست.
در بخش اول اين مقاله شرحي از چگونگي آمادهسازي ارتش آمريكا براي جنگ با ايران را از نظر گذرانديم و در اينجا بخش دوم مقاله ارائه ميشود.
* ادامه دوره بوش - چني
چوسودوفسكي ادامه داد: همانگونه كه اسناد نظامي و گفتههاي مقامات رسمي تائيد ميكنند، هم آمريكا و هم رژيم صهيونيستي استفاده از سلاحهاي هستهاي عليه ايران را مدنظر قرار دادهاند. در سال 2006، فرماندهي استراتژيك آمريكا اعلام كرد كه اين فرماندهي به قابليت حمله سريع به اهداف در سراسر جهان با استفاده از سلاحهاي هستهاي يا متعارف دسترسي يافته است. اين مسئله پس از انجام شبيهسازيهاي نظامي حمله هستهاي آمريكا به يك كشور فرضي اعلام شد ( "ديويد روپ " (David Ruppe)، حمله اتمي بازدارنده در زمان آمادگي: فرماندهي آمريكا قابليت حمله جهاني خود را اعلام ميكند، "خبرگزاري گلوبال سكيوريتي " (Global Security Newswire)، 2 دسامبر 2002).
اوباما رئيس جمهور آمريكا عمدتاً همان دكتريني را در مورد استفاده بازدارنده از سلاحهاي هستهاي دنبال ميكند كه توسط دولت پيشين اين كشور اعمال ميشد. طبق دكترين سال 2010 بررسي وضعيت هستهاي آمريكا، دولت آمريكا تائيد كرد كه اين كشور حق خود براي استفاده از سلاح هستهاي عليه ايران را به خاطر تمرد اين كشور از تقاضاي آمريكا در مورد برنامه هستهاي مشكوك ايران (كه وجود خارجي ندارد) محفوظ ميدارد. دولت اوباما همچنين اظهار كرده كه در صورت واكنش تلافيجويانه ايران نسبت به حمله رژيم صهيونيستي به اين كشور، عليه ايران از سلاح هستهاي استفاده خواهد كرد. رژيم صهيونيستي هم "نقشههاي محرمانه " خود را براي بمباران ايران با سلاحهاي تاكتيكي طراحي كرده است. فرماندهان ارتش رژيم صهيونيستي بر اين باورند كه حملات متعارف ديگر براي خنثيسازي تسهيلات غنيسازي اورانيوم ايران كه سيستمهاي دفاعي آنها به طور روزافزون بهبود مييابد، كافي نيست. چندين مورد از اين تاسيسات در زير بيش از 70 فوت سيمان و صخره ساخته شدهاند. با اين حال، به گفته منابع ارشد، از سلاحهاي هستهاي تنها زماني استفاده خواهد شد كه گزينه حمله متعارف مردود اعلام شود و دولت آمريكا از مداخله خودداري كند (افشاگري: نقشه اسرائيل براي حمله هستهاي به ايران، تايمز آنلاين، 7 ژانويه 2007).
وي ادامه داد: اظهارات اوباما در مورد استفاده از سلاحهاي اتمي عليه ايران و كره شمالي با دكترين سلاحهاي هستهاي پس از 11 سپتامبر همخواني دارد كه استفاده از سلاحهاي تاكتيكي را در جنگهاي متعارف مجاز ميداند. غرب از طريق مبارزات تبليغاتي كه از حمايت دانشمندان "معتبر " هستهاي برخوردار است، سلاحهاي هستهاي كوچك را به عنوان ابزار صلح، براي مثال براي مبارزه با "تروريسم اسلامي " و پياده كردن "دموكراسي " غربي در ايران معرفي ميكند. استفاده از اين سلاحهاي هستهاي كوچك براي ميدان جنگ مجاز عنوان شدهاند. گفته ميشود از اين سلاحها در كنار سلاحهاي متعارف در مرحله بعدي مبارزه آمريكا با تروريسم ضد ايران و سوريه استفاده خواهد شد.
مقامات دولت آمريكا چنين استدلال ميكنند كه سلاحهاي هستهاي كوچك به عنوان بازدارندههاي معتبر در قبال كشورهاي متمرد ضروري است. منطق اين كشورها، يعني ايران، سوريه و كره شمالي اين است كه سلاحهاي هستهاي موجود آن قدر مخرب هستند كه جز در مورد يك جنگ هستهاي تمام عيار، مورد استفاده قرار نميگيرند. دشمنان بالقوه اين مسئله را ميدانند، بنابراين تهديدات مربوط به تلافي هستهاي را قابل اعتبار نميدانند. اين در حالي است كه سلاحهاي هستهاي كوچك كمتر مخرب هستند و امكان استفاده از آنها وجود دارد. بنابراين، از اين سلاحها به طرز موثرتري ميتوان به عنوان عامل بازدارنده بهره گرفت.
نويسنده كتاب "جنگ آمريكا با تروريسم " (America's War on Terrorism) ادامه داد: سلاح هستهاي كه براي حمله به ايران ترجيح داده ميشود، سلاحهاي هستهاي تاكتيكي ساخت آمريكا از قبيل بمبهاي داراي انبارك مهمات با كلاهك اتمي (مانند B61.11) است كه قابليت انفجاري از يكسوم تا شش برابر بمب هيروشيما را دارد. اين B61.11، "نسخه هستهاي " سلاح متعارف BLU 113 يا "بمب هدفمند GBU-28 " است و ميتواند به همان شيوه بمبهاي داراي انبارك مهمات پرتاب شود. در حالي كه آمريكا استفاده از سلاحهاي هستهاي - حرارتي (thermonuclear) استراتژيك عليه ايران را مدنظر قرار نميدهد، زرادخانه هستهاي رژيم صهيونيستي به طور عمده از بمبهاي هستهاي - حرارتي تشكيل شده كه در حال حاضر آمادهسازي شده و ممكن است در جنگ با ايران مورد استفاده قرار گيرند.
* باران راديواكتيو
به گفته وي، با آن كه تحليلگران نظامي آمريكا و ناتو مشكل آلودگي و باران راديواكتيو را مردود ميدانند، اين مسئله هم ويرانگر خواهد بود و به طور بالقوه بر ناحيه گستردهاي از خاورميانه بزرگ (از جمله سرزمينهاي اشغالي) و منطقه آسياي مركزي تاثير خواهد گذاشت. سلاحهاي هستهاي، با يك منطق كاملاً پيچيده، به عنوان وسيلهاي براي ايجاد صلح و جلوگيري از "خسارتهاي جانبي " ارائه ميشوند. سلاحهاي هستهاي ايران كه وجود خارجي ندارند، تهديدي براي امنيت جهاني به شمار ميآيند در حالي كه سلاحهاي هستهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي ابزار صلح و براي شهروندان بيضرر است.
* استفاده از "مادر همه بمبها " عليه ايران
چوسودوفسكي نوشت: يكي از سلاحهاي داراي اهميت نظامي در ميان زرادخانه تسليحات متعارف آمريكا، سلاح عظيمالجثه 21,500 پاوندي است كه به آن لقب "مادر همه بمبها " را دادهاند. سلاح GBU-43/B يا "بمب انفجار هوايي اوردنانس حجيم " (Massive Ordnance Air Blast bomb) به عنوان قويترين سلاح غيرهستهاي طبقهبندي شده كه با بيشترين بازده در ميان زرادخانه تسليحات متعارف آمريكا طراحي شده است. اين بمب در اوايل ماه مارس 2003 پيش از انتقال به عراق براي نمايش جنگي آنجا مورد آزمايش قرار گرفت. به گفته منابع نظامي، رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا پيش از حمله 2003 به دولت صدام حسين اطلاع داده بود كه قرار است از "مادر تمام بمبها " عليه عراق استفاده شود. وزارت دفاع آمريكا در اكتبر 2009 تائيد كرد كه تصميم دارد از "مادر همه بمبها " عليه ايران استفاده كند. ( "جاناتان كارل " (Jonathan Karl)، آيا آمريكا در تدارك بمباران ايران است؟ اخبار اي.بي.سي، 9 اكتبر 2009).
حقيقت اين است كه اين بمب، با توجه به قابليت انفجارياش، به تلفات غير نظامي بسيار گستردهاي خواهد انجاميد. اين بمب يك "دستگاه كشتار " متعارف با ابر قارچي مشابه سلاح هستهاي است.
وي ادامه داد: آمادهسازي اين بمبها از اكتبر 2009 با بهاي سنگين 58.4 ميليون دلار، 14.6 ميليون دلار براي هر بمب، آغاز شد. اين هزينهها شامل مخارج گسترش و آزمايش و همچنين انضمام اين بمبها بر روي هواپيماهاي جنگي B-2 ميشود. اين آمادهسازيها مستقيماً با تهيه مقدمات براي حمله به ايران در ارتباط است. اين اطلاعات در يك گزارش برنامهريزي 93 صفحهاي آمده كه اطلاعات زير را هم در بر ميگيرد: وزارت دفاع آمريكا به يك عمليات فوري براي قابليت هدف قرار دادن اهداف مستحكم و عميقاً مدفون در محيطهاي شديداً تهديدآميز نيازمند است. "مادر همه بمبها " سلاح انتخابي براي رفع اين نيازمنديها است. همچنين به گفته وزارت دفاع، "فرماندهي پاسيفيك " ( Pacific Command) كه مسئوليت كره شمالي را به عهده دارد و همچنين فرماندهي مركزي كه مسئول ايران است نيز اين درخواست را تائيد كردهاند. پنتاگون بر روي فرآيندي براي نابودي كامل زيرساختهاي ايران و تلفات غيرنظامي انبوه از طريق استفاده تركيبي از سلاحهاي هستهاي و بمبهاي متعارف داراي ابر قارچي، از جمله بمبهاي ذكر شده و همچنين بمبهاي بزرگتر GBU-57A/B يا بمبهاي نفوذي اوردنانس حجيم (Massive Ordnance Penetrator) كه از نقطهنظر قابليت انفجاري از "مادر همه بمبها " قويتر هستند، برنامهريزي ميكند. اين بمبها به عنوان بمبهاي قوي جديدي براي مستقيماً هدف قرار دادن تاسيسات هستهاي ايران و كره شمالي توصيف ميشوند. اين بمب غولپيكر اندازهاش از يازده نفر كه شانه به شانه يكديگر بايستند، بزرگتر و ارتفاع آن از پايه تا نوك از 20 فوت بيشتر است. اين سلاحها به معناي واقعي كلمه سلاحهاي كشتار جمعي هستند. اهداف نه چندان پنهان اين بمبها كه آمريكاييها به آنها لقب "مادر تمام بمبها " را دادهاند، "كشتار جمعي " و كشتار انبوه غير نظاميان با هدف ايجاد ترس و نااميدي است.
* جنگهاي جديد با استفاده از سلاحهاي جديد
اين نويسنده كه يكي از شركتكنندگان در پروژه تدوين دايرةالمعارف "بريتانيكا " (Encyclopedia Britannica) است، نوشت: فرآيند تصميمگيري ارتش آمريكا در مورد ايران با تكيه بر نظاميسازي فضا و برپايي انقلابي در سيستمهاي اطلاعاتي و ارتباطي صورت گرفته است. با توجه به پيشرفتهاي صورت گرفته در فناوريهاي نظامي و گسترش سيستمهاي تسليحاتي جديد، حمله به ايران ميتواند به خاطر به كارگيري تركيبي از سلاحهاي مختلف، در مقايسه با حمله ماه مارس 2003 به عراق، به طرز چشمگيري متفاوت باشد. گفته ميشود در عمليات ايران از پيشرفتهترين سيستمهاي تسليحاتي براي پشتيباني از حملات هوايي استفاده خواهد شد. به احتمال قوي، اين سيستمهاي جديد مورد آزمايش قرار خواهند گرفت. اسناد مربوط به "پروژه 2000 قرن جديد آمريكا " از بازسازي سيستمهاي دفاعي آمريكا حكايت دارد كه اين مسئله، زمينهساز اختيار ارتش آمريكا براي جنگهاي نمايشي در مقياس بزرگ به طور همزمان در مناطق مختلف جهان است: "بجنگيد و قاطعانه در جنگهاي نمايشي متعدد، همزمان و عمده پيروز شويد ". اين فرمولاسيون به مثابه يك جنگ جهاني كشورگشايانه از سوي يك ابرقدرت امپريال است. اين اسناد همچنين اين تقاضا را عنوان ميكند كه نيروهاي آمريكايي، به عنوان مثال از طريق به كارگيري فناوريهاي جديد، انقلابي در امور نظامي به راه بيندازند. اين اسناد خواهان گسترش و تكميل يك دستگاه كشتار جهاني بر اساس زرادخانهاي از سلاحهاي پيشرفته است كه سرانجام جانشين نمونههاي كنوني ميشود.
به گفته چوسودوفسكي، ميتوان پيشبيني كرد كه اين فرآيند تغيير در واقع يك فرآيند دو مرحلهاي خواهد بود: ابتدا مرحله انتقال به سلاحهاي جديد و سپس تغيير دقيق و كامل اين تسليحات. نقطه تغيير هنگامي ميرسد كه برتري اين سيستمهاي تسليحاتي جديد در عمل آشكار شود. شايد اين هنگام، زماني برسد كه تعداد هواپيماهاي بدون سرنشين به اندازه هواپيماهاي سرنشيندار افزايش يابد. در اين رابطه، پنتاگون بايد در مورد سرمايهگذاريهاي عمده در برنامههاي جديد، شامل تانك، هواپيما، ناو هواپيمابر و غيره، بسيار محتاط باشد چرا كه چنين اقدامي ميتواند نيروهاي آمريكايي را به مدت چند دهه ديگر نيز به استفاده از جنگافزارهاي موجود متعهد سازد.
* سلاحهاي الكترومغناطيسي
نويسنده گلوبال ريسرچ نوشت: ممكن است از سلاحهاي الكترومغناطيسي براي بيثبات كردن سيستمهاي ارتباطي، از كار انداختن توليد برق، تضعيف و بيثباتي فرماندهي و كنترل، زيرساختهاي دولتي، حمل و نقل، انرژي و غيره ايران استفاده شود. از تكنيكهاي تعديلسازي محيطي (جنگافزارهاي آب و هوايي) نيز در كنار مجموعه يكساني از سلاحها استفاده خواهد شد (رجوع كنيد به ميشل چوسودوفسكي، مالكيت آب و هوا براي استفاده نظامي، گلوبال ريسرچ، 27 سپتامبر 2004).
اين سيستمهاي تسليحاتي به طور كامل موثر و قابل استفاده هستند. در اين زمينه، سند AF 2025 نيروي هوايي آمريكا آشكارا استفادههاي نظامي از تكنيكهاي تعديلسازي محيطي را عنوان ميكند: تعديل آب و هوايي جزئي از امنيت داخلي و بينالمللي خواهد بود و ميتوان به طور يكجانبه آن را مورد استفاده قرار داد ... . از اين روش ميتوان براي كاربردهاي تهاجمي و دفاعي و حتي براي اهداف بازدارنده بهره گرفت. توانايي توليد بارشهاي آسماني، مه و طوفان بر روي زمين يا براي تعديل هوافضا، تقويت ارتباطات از طريق تعديل (ionospheric)، استفاده از آيينههاي يونوسفريك، و توليد آب و هواي مصنوعي همگي جزئي از يك مجموعه ادغامي از فناوريهاي مختلف است كه ميتواند افزايش چشمگيري در ظرفيتهاي آمريكا براي رسيدن به آگاهي، دسترسي و قدرت جهاني ايجاد كند و يا چنين امكاني را از يك كشور دشمن بگيرد.
تشعشعات الكترومغناطيسي كه ايجاد "اختلال در سلامت از راه دور " را ممكن ميسازد، هم ممكن است براي استفاده در اين جنگ نمايشي مورد بررسي قرار گيرد. طبق پيشنهاد پروژه 2000 قرن جديد آمريكا، استفادههاي جديد از سلاحهاي بيولوژيكي از سوي ارتش اين كشور هم مورد بررسي قرار خواهد گرفت: اشكال پيشرفته جنگافزارهاي بيولوژيك كه ميتواند نژادمانههاي (genotype) معيني را هدف قرار دهد، ميتواند سلاحهاي بيولوژيك را از ابزار وحشت به وسيلهاي مفيد از نظر سياسي تبديل كند.
* قابليتهاي نظامي ايران: موشكهاي ميانبرد و دور برد
وي افزود: ايران به قابليتهاي نظامي پيشرفتهاي از جمله موشكهاي با برد متوسط و دور برد دسترسي دارد كه توانايي اصابت اهدافي در سرزمينهاي اشغالي و كشورهاي حوزه خليج فارس را دارند به همين دليل، اتحاد آمريكا، ناتو و رژيم صهيونيستي بر استفاده از سلاحهاي هستهاي كه گفته ميشود يا با هدف بازدارنده و يا در پاسخ به حمله موشكي تلافيجويانه ايران صورت خواهد گرفت، تاكيد دارد. در نوامبر 2006، آزمايش موشكهاي زميني 2 (surface missiles 2) توسط ايران خبر از يك برنامهريزي دقيق در يك عمليات به دقت طراحي شده داشت. به گفته يك متخصص ارشد تجهيزات موشكي آمريكايي، ايرانيها فناوري پرتاب موشك بهروزي را مورد آزمايش قرار دادند كه غرب از مالكيت ايران از اين فناوري اطلاع نداشت (رجوع كنيد به ميشل چوسودوفسكي، قدرت بازدارنده ايران، گلوبال ريسرچ، 5 نوامبر 2006). رژيم صهيونيستي به مالكيت ايران از موشك شهاب 3 كه برد دو هزار كيلومتري آن، اين رژيم، خاورميانه و اروپا را در دسترس ايران قرار ميدهد، اذعان كرده است.
اين نويسنده ادامه داد: به گفته "اوزي رابين " (Uzi Rubin)، رئيس سابق برنامه ضد موشك باليستيك رژيم صهيونيستي، "شدت و قدرت تمرينات نظامي ايران بيسابقه بود ... . هدف از آن، فهماندن مسئلهاي به جهان بود و به خوبي به اين هدف رسيد ". تمرينات نظامي 2006 ايران كه جوش و خروشي سياسي در آمريكا و رژيم صهيونيستي به وجود آورد، به هيچ وجه در تصميم آمريكا، ناتو و رژيم صهيونيستي براي حمله به ايران تعديلي ايجاد نكرد. تهران در چندين بيانيه تائيد كرد كه در صورت حمله به ايران، واكنش نشان خواهد داد. همانگونه كه دولت ايران تائيد كرده، رژيم صهيونيستي هدف آني حمله موشكي ايران خواهد بود. بنابراين، مسئله سيستم دفاع موشكي رژيم صهيونيستي از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. تاسيسات نظامي آمريكا و متحدانش در كشورهاي حوزه خليج فارس، تركيه، عربستان سعودي، افغانستان و عراق هم ممكن است هدف حمله موشكي ايران قرار گيرد.
* نيروهاي زميني ايران
به گفته چوسودوفسكي، در حالي كه پايگاههاي متعلق به آمريكا و متحدانش دورتا دور ايران را احاطه كرده است، جمهوري اسلامي هم قابليتهاي نظامي چشمگيري دارد. آن چه دانستن آن از اهميت برخوردار است، وسعت چشمگير نيروهاي نظامي ايران (ارتش، نيروي دريايي و نيروي هوايي) در مقايسه با تعداد نيروهاي آمريكا و ناتو حاضر در افغانستان و عراق است. نيروهاي ائتلاف كه با شورشهاي به خوبي سازماندهي شده در عراق و افغانستان مواجه هستند، بيش از حد توان خود مجبور به كار شدهاند. اگر نيروهاي زميني ايران هم وارد اين ميادين جنگ در عراق و افغانستان شوند، آيا نيروهاي ائتلاف ميتوانند از پس آنها برآيند؟ در چنين صورتي، تواناييهاي بالقوه جنبشهاي مقاومت در برابر نيروهاي اشغالگر آمريكا و متحدانش هم به طرز اجتنابناپذيري تحت تاثير قرار خواهد گرفت.
وي ادامه داد: تعداد نيروهاي زميني ايران، 700 هزار تن است كه 130 هزار تن از آنها سرباز حرفهاي، 220 هزار تن سرباز وظيفه و 350 هزار تن سرباز ذخيره هستند. نيروي دريايي ايران 18 هزار تن و نيروي هوايي آن 52 هزار نفر پرسنل دارد. طبق برآوردهاي "موسسه بينالمللي مطالعات استراتژيك "، سپاه پاسداران ايران 125 هزار پرسنل در 5 شاخه مختلف دارد؛ نيروي هوايي، نيروي دريايي و نيروي زميني مخصوص سپاه به اضافه نيروهاي ويژه قدس. طبق اين برآوردها، نيروهاي داوطلب شبه نظامي بسيج كه تحت كنترل سپاه پاسداران قرار دارد، 90 هزار عضو يونيفورم پوش تمام وقت مشغول خدمت، 300 هزار عضو ذخيره و در مجموع 11 ميليون نفر عضو دارد كه در صورت نياز، بسيج خواهند شد. به بيان ديگر، ايران ميتواند تا حدود نيم ميليون نفر سرباز معمولي و چندين ميليون شبه نظامي بسيج كند.
اين تحليلگر ادامه داد: ايران سالها است كه تمرينها و آمادگيهاي جنگياش را خود انجام ميدهد. در حالي كه نيروي هوايي ايران ضعفهايي دارد، موشكهاي دوربرد و ميانبرد آن كاملاً عملياتي و موثر هستند. ارتش ايران در وضعيت آمادگي قرار دارد. تراكم سربازان ايراني در چند كيلومتري مرزهاي عراق و افغانستان و همچنين در نزديكي مرز كويت فراوان است. نيروي دريايي ايران در خليج فارس در نزديكي تاسيسات نظامي آمريكا و متحدانش در امارات متحده عربي فعال هستند. به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه آمريكا در واكنش به ساختار ارتش ايران، مقادير بسياري از سلاحهاي نظامي را به متحدان غير عضو ناتوي خود در خليج فارس، از جمله كويت و عربستان سعودي، منتقل كرده است. نيروهاي ايراني در موقعيتي قرار دارند كه ميتوانند در يك جنگ متعارف در عراق يا افغانستان، خسارتهاي چشمگيري به نيروهاي ائتلاف وارد آورند.
* سناريوي جنگ جهاني سوم
به گفته وي، حتي در صورت وقوع يك حمله موثر كه تاسيسات نظامي ايران، سيستمهاي ارتباطي و غيره را از طريق بمباران هوايي عمده و با استفاده از موشكهاي كروز، بمبهاي انفجاري متعارف و سلاحهاي هستهاي تاكتيكي هدف قرار دهد، جنگ با ايران، در صورت شروع ميتواند به يك جنگ زميني منتهي شود. اين چيزي است كه طراحان نظامي آمريكا بيشك در شبيهسازيهاي خود از سناريوي چنين جنگي مدنظر قرار دادهاند. عملياتي با چنين ماهيتي به تلفات نظامي و غيرنظامي چشمگيري ميانجامد، به ويژه اگر در آن از سلاح هستهاي استفاده شود. بودجه افزايش يافته آمريكا براي جنگ افغانستان كه در حال حاضر در كنگره آمريكا مورد بحث و جدل قرار دارد، براي احتمال حمله به ايران نيز در نظر گرفته شده است. در صورت وخيم شدن اوضاع، سربازان ايراني ميتوانند از مرزها عبور كرده و وارد عراق و افغانستان شوند. گسترش ميدان جنگ با استفاده از سلاحهاي هستهاي ميتواند ما را به سمت سناريوي جنگ جهاني سوم سوق دهد و از خاورميانه و آسياي مركزي فراتر رود. به معناي واقعي كلمه، اين پروژه نظامي كه بيش از 5 سال است در ميان پيشنويسهاي پنتاگون قرار دارد، آينده بشريت را تهديد ميكند.
وي افزود: تمركز اين مقاله بر آمادهسازي جنگ بوده است. اين واقعيت كه آمادهسازي براي جنگ، مرحله پيش از آغاز جنگ محسوب ميشود، بدين معني نيست كه اين نقشههاي جنگي بايد اجرا شوند. اتحاد آمريكا، ناتو و رژيم صهيونيستي پي برده كه دشمن قابليتهاي چشمگيري براي واكنش و تلافي دارد. اين عامل به نوبه خود طي 5 سال گذشته مسئلهاي حياتي در تصميمگيريهاي آمريكا و متحدانش براي به تعويق انداختن حمله به ايران بوده است. عامل مهم ديگر، ساختار اتحادهاي نظامي است. در حالي كه ناتو به يك نيروي قوي تبديل شده است، "سازمان همكاري شانگهاي " (Shanghai Cooperation Organization) كه اتحادي بين روسيه و چين و تعدادي از جمهوريهاي شوروي سابق برقرار كرده است، به طرز چشمگيري تضعيف شده است. تهديدهاي نظامي پيوسته آمريكا عليه روسيه و چين با هدف تضعيف اين سازمان و دلسرد كردن هر گونه اقدام نظامي از سوي متحدان ايران در صورت حمله آمريكا، ناتو و رژيم صهيونيستي به اين كشور صورت ميگيرد.
وي با مطرح كردن اين سوال كه "چه نيروهايي ميتوانند از وقوع چنين جنگي جلوگيري كنند؟ "، افزود: چندين نيروي متعدد در حال حاضر درون دولت آمريكا، كنگره اين كشور، پنتاگون و ناتو مشغول اين كار هستند. نيروي اصلي كه سرانجام ميتواند مانع وقوع اين جنگ شود از بطن جامعه برميخيزد و نيازمند اقدامات ضدجنگي نيرومندي از سوي صدها ميليون انسان در سراسر جهان، هم در سطح ملي و هم در سطح بينالمللي است. مردم بايد نه تنها در مقابل اين دستور كار نظامي شيطاني بسيج شوند، بلكه حكومت كشورها و مقامات آن هم بايد به چالش كشيده شوند. اگر مردم با تمام نيرو با دولتهاي خود روبرو شوند، بر نمايندگان منتخب خود فشار وارد كنند، در سطوح محلي و شهري دور هم جمع شوند، اين ماجرا را به گوش همه برسانند، به همشهران خود نسبت به خطر وقوع جنگ هستهاي هشدار دهند و به مناظره و بحث با نيروهاي مسلح بپردازند، ميتوان مانع اين جنگ شد.
چوسودوفسكي در پايان نوشت: برپايي تظاهرات انبوه و اعتراضات ضد جنگ كافي نيست. آنچه مورد نياز است، گسترش شبكههاي ضدجنگي سازمانيافته و گسترده است كه ساختارهاي قدرت را به چالش بطلبد. آنچه مورد نياز است، جنبش مردمي انبوهي است كه با تمام نيرو مشروعيت جنگ را زير سوال ببرد؛ يك جنبش مردمي جهاني كه جنگ را محكوم سازد