احمدینژاد و انقلاب جهانی پیشرو
«احمدینژاد و انقلاب جهانی پیشرو» نام کتابیست از شادی فقیه، که سال ۲۰۰۶ انتشارات دارالعلم آن را منتشر کرده است. دارالعلم یکی از انتشاراتیهای شیعیان لبنان است و بیشتر کتابهایی در زمنیه ظهور امام زمان چاپ می کند.
طرح جلد کتاب عکسی از احمدی نژاد و پس زمینهای از سربازان آمریکایی است و دو جمله که یکی را به نقل از برخی رهبران انقلاب آورده: احمدینژاد رهبر سربازان مهدی است که قدس را آزاد میکند و دیگری را خطاب به احمدینژاد و این باز از قول برخی علما به او آورده که به او توصیه کردهاند چون انرژی هستهای با ظهور امام زمان مرتبط است، کوتاه نیا. کتاب ۲۱۶ صفحه است و از کتابهایی است که حزب الله لبنان آن را بین مردم توزیع کرده است.
با انتشار کتاب در لبنان خیلیها دربارهی آن گفت و گو کردند و بهخصوص بخش دوم کتاب سر و صداهای زیادی بین محافل اینترنتی دنیای عرب به راه انداخت. این کتاب تعریف و تمجیدهای بی نظیری از احمدینژاد و و جمهوری اسلامی کرده و از حزبالله و سیدحسن نصرالله هم بهخوبی یاد نموده است. مولف در مقدمه گفته احمدینژاد شخصیتی چند بعدی و قابل تأمل است که “یکی از ستارههای آسمان سیاست است”.
مقدمه اینگونه شروع می شود: «بیتردید از اولین روز انتخاب رئیس جمهور ایران، ما در حالت برانگیختگی و شوق به سر می بریم، در حالی که جهان از اعلام نام او وحشت زده شد و در پس آن غرب واکنش هایی نشان داده، این سریال هنوز پایان نیافته؛ شخصیت انقلابی احمدی نژاد، تصریحات شجاعانه او و در پی آن پاسخ های آمریکا و غرب. اما دیگر مشخص شده که رئیس جمهور ایران به یکی از ستارگان میدان سیاست بدل شده است.»
او احمدینژاد را تندرو و متمایل به راست توصیف کرده که معتقد است در امور به خدا توکل میکند و به پیش میرود. از اعتقادات او این است که سپاهِ آزادی قدس، از عراق میگذرد و این همان شعاری بود که امام خمینی سالها قبل گقته بود: راه قدس از کربلا میگذرد.
مولف معتقد است که بازگشت مهدی شیعه بسیار نزدیک است و ما الآن در دورهای زندگی میکنیم که آن را عصر ظهور نامیده است. او برای این دوره ۱۷ علامت ذکر میکند که محقق شده است. این علامات به ما می گوید که ما در دوره ظهور امام زمان زندگی می کنیم و احمدینژاد یکی از رهبران ارتش امام زمان است.
مولف بعد از مقدمه کتابش را به سه بخش تقسیم کرده:در اولین بخش دربارهی شخصیت احمدینژاد و ویژگیهای سیاسی و دینی او بحث کرده است. او در این فصل از دیانت و هوش و ذکاوت احمدینژاد، نگاهش به غرب و مقابلهش با اسرائیل و اظهارات جنحالی و شجاعانهش دربارهی اسرائیل گفته. در این بخش شادی فقیه اظهاراتی شبیه آنچه این روزها در ایران برخی مطرح میکنند آورده و گفته در سفری به جمکران وزیر ارشاد احمدینژاد و خود او، نامهای به چاه جمکران میاندازد که از آقا کارهاشان را ببیند و کمکشان کند.
او میگوید احمدینژاد از کودکی به دین علاقه داشت و در خانوادهای دیندار و انقلابی به دنیا آمد. جوانیش را در مبارزات دوران انقلاب آغاز کرد و با شرکت در جنگ با مرگ روبهرو شد و از آن نهراسید. در ادامه هم بحث مفصلی دربارهی میزان ارادت احمدینژاد به روحانیت و بهخصوص ولیفقیه میآورد. شادی فقیه میگوید احمدینژاد حتی بر برنامههای غذاییش هم مراقبت را رعایت میکند و هیچ لقمهی شبهناکی هم نمیخورد. او در این فصل ادعا میکند که تاکید دولت جدید ایران بر انرژی هستهای به میزان التزام آنها در انتظار فرج مهدی بستگی جدی دارد.
در فصل دوم کتاب که با نام کتاب یکیست و منظور دکتر شادی فقیه که خود مسئول انتشارات دارلعلم است از انقلاب جهانی مشخص میشود. انقلاب جهانی مد نظر او همان ظهور مهدی است که در آخرالزمان اتفاق میافتد و عدالت و سعادت را به جهان هدیه میکند. او در این فصل کتابش، ادعاهایش دربارهی نزدیکی ظهور امام زمان را بیشتر شرح میدهد و با ذکر ۱۷ علامت از علائم ظهور و مطابقت دادن آنها با حوادث و اشخاص، اعلام میکند که ما در دوره ظهور زندگی میکنیم. شادی فقیه در ابتدای فصل از برخی مسایل اعتقادی شیعه را بیان گرده و گفته به نظر شیعه جهان با هدفی بلند خلق شده و آن هدف همانا رسیدن همه ی بشریت به کمال و سعادت است.
شیعه این سعادت را گونه ای دیگر می بیند. او در ادامه وارد برخی بحث کلامی و اعتقادی شیعه در باب خلقت می شود. در انتها هم به تعداد آسمانها و پیامبران و ائمه می پردازد. سپس او به برخی علائمی که در روایات شیعه آمده که پبش از ظهور اتفاق می افتد اشاره می کند و با ذکر یک یک آنها نتیجه می گیرد که ظهور خیلی نزدیک است. این علائم را به این شرح می آورد: اول. به نظرش اولین علامت ظهور که باید قبل از ظهور اتفاق افتد، تجمع و استقرار یهودیها در فلسطین است.
او اولین پیش بینیش را به آیه ای از قرآن هم مستند کرده که می فرمایدیهودیها هم فلسطین را اشغال کرده اند هم مسجد الاقصی را. دومین علامت، خروج مردی از قم بوده که شادی با استنداد به بحار ج.۶ ص.۲۹۶، این مرد را همان امام خمینی دانسته است. علامت سوم هم با ذکر آیه ی «بعثنا علیکم عبادا لنا اولی بأسٍ شدید» و ارایه ی تفسیری از امام صادق از روضه کافی که «قبل از خروج مهدی گروهی می آیند که نمی بینند دشمنان آل محمد را مگر آن که آنها می کشند.»
شادی فقیه این گروه را نیرویی نظامی می بیند که در ایران با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مطابقت دارد. سپاهیانی که دشمنان آمریکاییها اند. آمریکاییهایی که اولین دشمنان امام علیه السلام اند. علامت بزرگ چهارم، تاسیس جهوری اسلامی در سرزمین ایران است که آن را پیام بر پیشگویی کرده است. علامت پنجم قدرت گرفتن ذریه ی رسول خدا در آخرالزمان است که مولف آن را با عمامه مشکیها می شناساند و مصادیقش را امام خمینی و رهبر انقلاب در ایران، شهید محمدباقر صدر و محمد صادق صدر و شهید حکیم و آیت الله سیستانی و سید عبدالعزیز حکیم و مقتدا صدر در عراق و امام موسی صدر و سید حسن نصرالله و سید عباس موسوی در لبنان دانسته است.
علامت ششم جنگیدن حزبی با دشمنان درنزدیکی بیت المقدس و تحت عنایات خاصه امام زمان است که آن را به حدیثی از پیامبر مستند کرده که «لا تزال عصابه متی یقاتلون علی ابواب بیت المقدس و ماحوله لا یضرهم خذلان من هذلهم ظاهرین علی الحق الی ان تقوم الساعه» و روایتی هم از حضرت صاحب الامر آورده که «حزب علی ابواب بیت المقدس یقاتلون فی سبیل الله منهم و هم منی». نویسنده این حزب را همان حزب الله لبنان می داند که در نزدیکی بیت المقدس با یهودیها می جنگد و پیروزیهایش نشان می دهد عنایت خاص امام زمان را با خود دارد.
علامت هفتم به نظر فقیه ورود نیروهای غربی به عراق است و علامت هشتم شهادت نفس زکیه بوده است که شادی فقیه نفس زکیه به همراه هشتاد نفر از یارانش است که نویسنده ، سید محمد باقر حکیم را نفس زکیه می داند که همراه هشتاد نفر از یارانش در اطراف نجف شهید شدند. انتقال حوزه علمیه از قم به نجف و قیام برای اجرای احکام دینی در عراق به کمک ایران و از بین رفتن ترس مردم از وقوع بلایای طبیعی چون بیماریهای واگیردار و زلزله و تغییراتی در مدار زمین هم چهار علامت دیگر نزدیکی دوران ظهورند. علامت دوازدهم را هم با ذکر حدیثی و سپس خلاصه کردن مفاد حدبث در شش نکته که سید خراسانی سیدی هاشمی و حسنی است، از خراسان است، خوش روست، در گونه راستش خالی دارد و در دست راستش نقصی ایجاد شده و او در ایران منصبی دارد این اوصاف را با رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای تطبیق می دهد.
شادی فقیه آخرین علامتی که نزدیکی ظهور را قیام و خروج شعیب بن صالح دانسته و از عمار یاسر آورده که المهدی علی لوائه شعیب بن صالح. و دو سه حدیث دیگر هم درباره ویژگیهای شعیب بن صالح ذکر کرده و در انتها این ویژگیها را با احمدی نژاد منطبق دانسته است چرا که او اولا مردمی (شعبی) است و ثانیا صالح است. جوان، لاغر، رهبر نظامی و مرد درجه یکی مهم هست. از تهران (ری) آمده، کم لحیه است و جسور وشجاع است؛ اینها ویژگیهای شعیب بن صالح اند.
به نظر نویسنده تا ظهور تنها بروز دو علامت باقی مانده یکی خروج سفیانی و دیگری صیحهی آسمانی. نویسنده بلافاصله در ادامهی این نشانهها مفصلا درباره سپاه و بسیج به عنوان ارتشی اعتقادی گفت و گو میکند. او می گوید بسیج نیرویی است که خود را برای شهادت در راه اسلام آماده کرده و در خیلی معضلات به نیروهای انقلاب کمک کرده است. بسیح جایگاه ویژه ای در تفکر دفاعی ایران دارد. البته این نیروهای مردمی که از شهرها و دهات می آیند، آموزشهای لازم را به صورت فشرده و با سختی می بینند تا با آمادگی به مقابله با دشمن بروند. او مراحل آمادگی نیروهای مردمی بسیج را هم ذکر کرده و با ارائه اطلاعاتی که معلوم نیست از کجا آورده و چه قدر صحیح است مراحل آموزشها ی نیروهای بسیج را طرح کرده.
شادی فقیه می گوید انقلاب تنها با گرفتن اسلحه از دیگران به اهدافش نمی رسد و باید بتواند خودش هم سلاح تأمین کند و ارتش انقلاب این کار را از سلاحهای کوچک و متوسط شروع کرده اکنون می تواند انواع موشک و تانک و نفربر وحتی سلاح های الکترونیکی را تولید کند.
شادی فقیه می گوید ایرانی ها اولین ماهوارهشان را سال ۲۰۰۵ به آسمان فرستادند تا با ماهوارههای جاسوسی امریکا مقابله کنند. در ادامه هم شادی فقیه اخباری از برخی همکاریهای ایران و کره ارائه می کند و مدعی است ایران با کره، روسیه و چین در زمینه تولید سلاح همکاری می کند. در انتهای این فصل نویسنده حدود ده صفحه درباره درگیریها و رودروییهای فعلی و احتمالی ایران و اسرائیل می گوید که در بسیاری از موارد باید در استدلال ها و شواهد شک کرد. بعد هم در بخشی به نام احمدی نژاد و بمب هسته ای ایرانی مدعی می شود که اگر ایران اعلام کند که به بمب هسته ای دست یافته مردم جهان خیلی خوش حال می شوند. بعد هم در ده صفحه سعی می کند آنچه مدعی شده را اثبات کند.
فصل سوم کتاب خیلی دربارهی احمدینژاد نیست و بیشتر به انقلاب اسلامی مربوط است. مؤلف در ابتدای فصل از روحیهی دینی احمدینژاد گفته و او را یکی از انقلابیون معرفی کرده است. بعد هم مفصلا درباره انقلاب و انقلابیون و گرایشات آنها توضیح داده است.
ابتدا امام خمینی را معرفی کرده و با آوردن جدولی برخی مشخصات امام خمینی و حرکتش را با حرکت و شخصیت پیامبر مقایسه کرده است. بعد هم مفصلا درباره امام و رهبریش در طی مراحل مختلف انقلاب گفته است. از مهمترین نکاتی که در این فصل به آن اشاره شده، پیش گوییهای امام درباره فروپاشی شوروی و سقوط اسرائیل بوده است. بعد با ذکر برخی احادیث سعی کرده نشان دهد که ائمه صلوات الله علیهم ایشان را تأیید کردهاند. در آنها هم نقل قولهایی از شاگردان و نزدیکان امام درباره سجایای اخلاقی امام آورده است.
در بخش دیگر کتاب آیتالله بهجت، مرشد معنوی احمدینژاد و انقلاب معرفی شده و گفته شده که رئیسجمهور یکی از مریدان ایشان است. نویسنده آیتالله بهجت را یکی از مهمترین شخصیتهای عرفانی انقلاب معرفی کرده و بخشی از زندگینامهی او را هم ذکر کرده است. او از قول شهید مطهری آورده که ایشان به شاگرانش میگفته که به درس آیتالله بحجت بروید و اشاره کرده که آیتالله مصباح که خود از بزرگان حوزهاند شاگرد ایشان بوده است.
نویسنده در ادامه به برخی مقالات و رفتارهای عرفانی آیتالله بهجت اشاره میکند و برای مثال میگوید شبی آقای بهجت بعد از نماز رو به جماعت کرد و گفت اگر سلاطین عالَم میدانستند که چه لذتی در عبادت خدا هست، سلطنت را رها میکردند و به عبادت میپرداختند. او از قول شیخ عباس قوچانی میآورد که زمان آقای قاضی در نجف، آقای بهجت تنهایی به مسجد سهله میرفت و تا صبح آن جا میماند و تفکر میکرد.
به نظر نویسنده از دیگر ابعاد آیتالله بهجت، تواضع و دوری کردنش از شهرت و مخالفت با هوای نفس است. نویسنده برای اثبات این ادعای خود هم چند مثال از رفتارهای آقای بهجت را ذکر میکند. در انتها هم به ارتباط بین امام خمینی و آقای بهجت و برخی مراودات ایشان با هم و آیتالله خامنهای و آقای بهجت با هم اشاره میکند. بعد هم برخی استفتائات سیاسی ایشان را حول انتخابات ذکر میکند.
در بخش بعد او به زندگی و حالات آیتالله خامنهای میپردازد. نویسنده ابتدا زندگینامهی مقام معظم رهبری را از کودکی تا جوانی بیان میکند و از فعالیتهای ایشان در دورهی مبارزات انقلاب و زندانی شدنش و مبارزاتش در زندان و تبعیدش به ایرانشهر میگوید. دربارهی زندگی ایشان در بعد از انقلاب هم به برخی از مناصب ایشان در نماز جمعه تهران، وزارت دفاع، ریاستجمهوری و …. اشاره میکند.
از ویژگیهای اخلاقی رهبر انقلاب، نویسنده به زهد، تواضع و اخلاق حسنهی ایشان اشاره میکند و مشارکتش دوش به دوش رزمندگان در جبهه را بسیار میستاید. بعد هم از انتخاب او به عنوان رهبر انقلاب میگوید و از میزان محبوبیتش بین مردم ایران تا جایی که بسیاری از مردم نام او را با نام امام خمینی اشتباه می گیرند. در پایان بخش معرفی، نویسنده تالیفات رهبر را ذکر میکند و بعد از اینها تازه به برخی فرمایشات رهبر انقلاب در مواجهه با نیروهای مسلح را که در ۸ بخش تنظیم شدهاند، میآورد. این بخش قریب به بیست صفحه است و در آن نویسنده سخنان مختلف رهبری را در بخشهای حفظ آمادگی رزمی و دفاعی، حفظ روحیهی معنوی، آمادگی فرهنگی و رسیدگی به زنان و فرزندان نظامیها تقسیم کرده است.
بخش بعدی کتاب به آیتالله مصباح اختصاص داده شده و او را رهبر فکری انقلاب معرفی شده است. این بار هم مختصری از زندگینامهی او را آورده و به برخی فعالیتهای او با استاد مطهری و شهید بهشتی اشاره کرده است. در این بخش همچنین، با اشاره به قوت نیروی نظامی و توان هسته ای ایران، نتایج چند نظر سنجی اینترنتی درباره احمدی نژاد که مؤید نظرات نگارنده نیز هست، ضمیمه شده است. پشت جلد هم با چند سئوال نشان می دهد که نویسنده چه رویکردی دارد: احمدی نژاد کیست؟ چرا تصریحاتی با افکاری انقلابی دارد؟ رفتارهای سیاسی و دینی او چیست؟ استراتژی نظامی ایران چیست؟
در پایان باید گفت استقبال و تجدید چاپ کتابهایی از این دست -حتی اگر با نوعی شیفتگی نسبت به رئیس جمهور ایران تألیف شده باشد- نشانه ایجاد ظرفیتهایی برای نیل به همسویی و انسجام مسلمانان در مقطع کنونی است و این نه ستایشی از احمدی نژاد که وظیفهای بر دوش اوست.
والله اعلم