عالم به وجود فاطمه اى ديگر از گلشن رسالت جلوه گر شد
اول ذيقعده سال 173 هجرى بود كه عالم به وجود فاطمه اى ديگر از گلشن رسالت جلوه گر شد، تا عصمت فاطمه زهرا(س)را دوباره تجلى سازدو با فروغ خود،اسوه بانوان جهان گردد.حضرت فاطمه معصومه(س) دخت هفتمين امام،از زمره زنان عفيف و پاكدامنى است كه در راه امامت و ولايت رنج هاى طاقت فرسايى كشيد،غصه ها خورد،سختى ها و مشكلات سفر را تحمل كرد و همچون يعقوب به اشتياق و اميد ديدار يوسف شتافت.
امام صادق(ع)پيش از ولادت كريمه آل محمد(ص) فرمود: خدا را حرمى است و آن مكه است،اميرمؤمنان را حرمى است و آن كوفه است،و ما اهل بيت را حرمى است وآن قم است.بزودى بانويى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود كه هر كس به زيارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد. به راستى او فاطمه است تا على را يارى كند،زينب است تا رسالت عاشورا را بر دوش كشد و معصومه خواهر امام رضا(ع) است تا با هجرت برادر از مدينه به خراسان،رسالت فاطمه بودن را بر دوش احساس كند و سرو بلند باغ محمد(ص) ،على بن موسى الرضا(ع) را ياور باشد.
سال 201هجرى او با رسول خدا و ايمه بقيع وداع مى كند،آن گونه كه برادر بزرگوارش يك سال پيش از او وداع كرده بود. اين بار اوست كه كاروان شوق را برپا مى دارد.همراه برادران و برادرزادگان رو به سوى كوى حضرت دوست پا مى نهد. چشمان كاروانيان اشك ريزان است، اشك فراق و اشك شوق و تنها ديدار برادر،سنگينى فراق را جبران مى كند و لحظه ها در تب ديدار برادر مى گذرد تا به يوسف آل رسول، آفتاب خطه طوس برسد; اما افسوس كه حراميان بنى عباس،شهر ساوه را مناسب مقاصد شوم خود مى يابند و با حمله به كاروان آل رسول،23 تن از همراهان را به شهادت مى رسانند.اينك فاطمه،رسالت زينب را بر دوش مى كشد، غم شهيدان، جانكاه و طاقت فرساست. او كه عمرش با فراق و هجران پدر بزرگوارش امام موسى كاظم(ع)و سپس با دورى از برادر بزرگوارش در دنيايى از غم و اندوه سپرى شد،اينك با ستم بنى عباس بيمار مى شود و بنا به قولى مسموم مى گردد.
آنچه مسلم است،حضرت پس از بيمارى مى پرسند تا قم چه مقدار مسافت است. مى گويند ده فرسخ،مى فرمايد:مرا به قم برسانيد.
كاروان رو به قم مى نهد. در23 ربيع الاول مردم به استقبال مى آيند تا كريمه اهل بيت را به شهر خويش برند و از ميان مردم موسى بن خزرج حضرت را در منزل خود سكنا مى دهد كمر به خدمت او مى بندد،ليكن آن بانوى مكرمه بيش از هفده روز در قم افامت نمى كند و در دهم ربيع الثانى سال 201 هجرى روح ملكوتى اش به لقاي رب مى شتابد.خبر رحلت جانسوز حضرتش شهر شيعه را فرا مى گيرد، مردمان دسته دسته به تشييع جنازه او حاضر مى شوند.موسى بن خزرج دستور غسل و دفن حضرت را مى دهد و از حصير و بوريا سقفى بر روى قبر مطهرش قرار مى دهد تا اين كه زينب دختر حضرت جوادالائمه بر روى آن قبله دل ها،قبه اى نهاد،تا حرم مطهر آن حضرت بارگاه دلدادگان آل رسول گردد و عاشقان ولايت همه روزه پروانه وار بر گرد ضريح مقدسش به طواف آيند.
درباره گوهر وجودى والاى او همين بس كه در زيارت مأثوره آن حضرت او را دختر امام، خواهر امام،عمه ولى خدا مى خوانيم و در زيارت نامه اش مى خوانيم كه:«اى فاطمه! مرا در بهشت شفاعت كن كه همانا در نزد خدا براى تو منزلتى است بس والا.» و اين فراز از زيارت گوياى شأن و منزلت او در نزد خداست.در فضيلت زيارت او سعدبن سعد مى گويد:از امام رضا(ع) در مورد فاطمه دختر امام موسى كاظم پرسيدم،فرمودند:«كسى كه او را زيارت كند،بهشت جاى اوست» . واز حضرت جوادالائمه(ع)روايت است كه فرمود: «هر كس عمه مرا در قم زيارت كند،بهشت جايگاه اوست» .
از پربارى حيات 28 ساله حضرت معصومه(س)و اقامت هفده روزه اش در قم همين بس كه به رغم مناسب نبودن موقعيت جغرافيايى اين شهر، حوزه علميه قم بقاى جاودانه يافت و هزاران فرهيخته و دانش پژوه از اين مركز علم فارغ التحصيل شدند. بركت وجود عالمه آل رسول،حوزه علميه قم را مركزيت داده و با پرتو افشانى خويش آن را به مدينه فاضله اسلامى تبديل نموده است.
طى سالها تحقيق، كتابها و مقالههاى متنوعى پيرامون زندگىحضرت فاطمه معصومه(س) نگارش يافته است; اما عموم اين نوشتهها برگرفته ازمطالبى است كه به طور صريح در متون تاريخى و انساب ثبتشده است.اين نوعاستفاده از منابع موجب شده تا يافتههاى نويسندگان غالبا پيرامون سه محور ثابت(زمان تولد، سفر به قم و رحلت) متمركز شود.به اين دليل گاه به برخى كتبپيرامون زندگى اين بانوى بزرگوار برمىخوريم كه از صدها صفحه تنها صفحات انگشتشمارى به بيان زندگى وى اختصاص يافته است و نويسندگان به ناچار مباحث مربوط بهقم، كرامتها و ... را بر مطالب خود افزودهاند.
حال آنكه به نظر مىرسد بارويكرد مجدد به موضوعات پيرامونى مىتوان گستره تحقيق درباره زندگى فاطمهمعصومه(س) را وسيعتر كرد و دورنمايى هر چند ضعيف از شخصيت اخلاقى، تربيتى وعلمى وى فرا روى زائران اين بانوى بزرگوار قرار داد.وسعت اطلاعاتى كه بتواند در ترسيم اين دورنما ما را يارى كند، زمانى نمودمىيابد كه بدانيم غالب وقايع زندگى به دليل وضوح و روز مره بودن مورد توجهقرار نگرفته و ثبت نشدهاند.از اين جملهاند: آداب تولد، خواندن اذان و اقامه، مراسم نامگذارى، تعليم و تعلم، رفت و آمد به نزد پدر و برخوردهاى روزانه، حضوردر متن حوادث روزگار، ارتباط با برادران و خواهران، آداب معاشرت، حضور در جمعزنان و محافل علمى خصوصا كه خانههاى اهل بيت همواره محل رجوع نيازمندان از هرقسم (فكرى، علمى، مالى و حتى سياسى) بود كه بر طرف كردن آن نيازها ديگر اعضاىخاندان را نيز خواسته يا ناخواسته در متن حوادث قرار مىداد.
بويژه كه اغلبنيازهاى طرح شده توسط زنان به وسيله بانوان پاسخ داده مىشد.بنابراين با استفاده از روايات پيرامون عصر موسوى و رضوى مىتوان از زندگىپدر، مادر، خواهران، برادرها و نقش وقايع در زندگى و افكار وى و ... سخنگفت.مقاله حاضر بر اين اساس و همين نوع اطلاعات به زواياى ناگفته زندگى بانوىدو سرا مىپردازد.بانوى برتر فاطمه معصومه(س) از جهتشخصيت فردى و كمالات روحى در بين فرزندانموسى بن جعفر(ع) بعد از برادرش، على بن موسى الرضا(ع) در والاترين رتبه جاىدارد.اين در حالى است كه بنا بر مستندات رجالى فرزندان دختر امام كاظم(ع) حداقل هجده تن بودهاند و فاطمه در بين اين همه بانوى مكرمه سرآمد بوده است.
حاج شيخ عباس قمى آنگاه كه از دختران موسى بن جعفر(ع) سخن مىگويد، دربارهفاطمه معصومه(س) مىنويسد: «بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آنها سيده جليلهمعظمه; فاطمه بنت امام موسى(ع) معروف به حضرت معصومه است».اما شيخ محمد تقى تسترى در «قاموس الرجال» پا را فراتر مىنهد و فضيلت وى رانه تنها در بين دختران; بلكه پسران حضرت غير از امام رضا(ع) بىنظير مىداند ومىنويسد: «در ميان فرزندان امام كاظم(ع) با آن همه كثرتشان، بعد از امامرضا(ع)، كسى همشاءن حضرت معصومه(س) نيست».
بىگمان اين نحوه اظهارنظرها و نگرش به شخصيت فاطمه دختر موسى بن جعفر(ع) بربرداشتهايى استوار است كه از متن روايات وارده از ائمه: به دست آمده است;رواياتى كه مقامهايى را براى فاطمه معصومه(س) برشمردهاند مقامى كه نظير آن رابراى ديگر برادران و خواهران وى ذكر نكردهاند و به اين ترتيب نام فاطمهمعصومه(س) را در شمار زنان برتر جهان قرار دادهاند.
از اين روى لزوم تحقيق وتشريح پيرامون مراحل تربيت و مقامهاى معنوى و كمالات اخلاقى در حد ممكن دو چندانمىشود.
دوران قبل از تولد (نقش مادر در شكلدهى به شخصيت فرزند) بديهى است تاثيرشخصيت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نمىتوان انكار كرد.
اين ويژگى دروجود فاطمه معصومه(س) نيز بروز يافت.
او از هر دو طرف (پدر و مادر) فضايلى رابه ارث برد كه تنها برادرش; على بن موسى الرضا(ع) آنها را به صورت كامل در خودجمع كرده بود و به نظر مىرسد بتوان سر برترى شخصيت والاى فاطمه معصومه(س) برديگر فرزندان حضرت موسى بنجعفر(ع) را در همين نكته يافت كه فاطمه معصومه(س) مانند برادرش از هر دو طرف پدر و مادر پاكيزهترين خصال و ويژگيها را به ارثبرد.
البته بانوان پاكيزه ديگرى نيز كه افتخار همسرى موسى بن جعفر(ع) رايافتند، به فراخور حال خود قابل ستايشند; زيرا در شرايطى به خاندان امامكاظم(ع) پيوستند كه وابستگى به اين خاندان پيامدهاى احتمالى وخيمى را در پىداشت و علاوه بر فشارهاى اجتماعى و سياسى، فقر اقتصادى عادىترى روش حاكمان زمانعليه امام كاظم(ع) و خاندان پرشمارش بود.با اين همه گويى «نجمه» ستاره زيباى بانوان موسى بن جعفر است كه به سانپرفروغترين ستارهها مىدرخشد و به راستى كه تمام فروغش را به دو پاكيزهگوهرش، على بن موسى الرضا(ع) و فاطمه معصومه(س) منتقل كرد.
مطالعه سيره ائمه گواهى مىدهد كه طهارت و پاكى مادر شرط اساسى براى گزينشمادران امامان بوده است و سعادتى كه نصيب فاطمه معصومه(س) شد اين بود كهمادرش، مادر على بن موسى الرضا(ع) نيز بود.لذا از هر نوع آلودگى در هراندازهاش به دور ماند.
البته اين به معناى تاثير نداشتن تلاش و كوشش و تقواىالهى در وجود فاطمه معصومه(س) نيست، بلكه علاوه بر همه شايستگىهاى فردى كه دروجود خويش به وجود آورده بود، از اين عوامل نيز به عنوان مكمل و پشتوانه ترقىو تكامل معنوى، اخلاقى و علمى سود مىبرد.
به نظر مىرسد براى پى بردن به نقش نجمه خاتون در تربيت فاطمه معصومه(س) كافىاستبه شيوه انتخاب همسر از سوى امامان خصوصا اميرمومنان(ع) توجه كنيم; كهبه برادرش عقيل فرمود: «انظر الى امراءه قدرتها الفحوله من العرب لاتزوجهافتلد لى غلاما فارسا.فقال له تزوج بام البنين الكلابيه، فانه ليس فى العرب اشجع من آبائها».برايم زنى از بانوان شجاع عرب انتخاب كن كه فرزندى دلير به دنيا آورد.در جواب گفتبا امالبنين كلابيه ازدواج كن كه در عرب شجاعتر از پدرانش نيست.حاصل اين ازدواج تولد چهار فرزند به سان شير در شجاعتبود كه تا لحظه آخركنار امام حسين بن على عليهما السلام ماندند و جان خويش را نثار نمودند.
مادر فاطمه معصومه(س) نيز در روزگار خود بهترين زنان بود.از همين روى و براساس روياى صادقانهاى كه حميده مادر امام كاظم(ع) ديده بود، نجمه را به عقدامام كاظم در آورد.
حميده خود بارها به امام كاظم(ع) درباره نجمه سفارش مىكرد و مىگفت: پسرم! نجمه بانويى است كه هرگز بهتر از او نديدهام.اين چنين شخصيتى قابليت داشت، بذر آسمانى را در جان پاكش پرورش دهد.
چه گاهبذرهاى مردان صالح در مزبلههاى زنان ناشايست رشد مىيابند و دنيايى را بااعمال ننگين خويش به تباهى مىكشانند، اما جان پاك نجمه، بيست و پنجسال قبلامام رضا(ع) را با شرايط ويژهاى كه طبيعتا مىتوانست آثار خود را در تولدفاطمه(س) نيز بر جاى گذارد، به دنيا آورده بود.
نجمه از تولد رضا(ع) اينگونه ياد مىكرد: وقتى به فرزندم رضا(ع) حامله شدم،سنگينى حمل را احساس نمىكردم.هر وقت مىخوابيدم، صداى تسبيح و تهليل و تحميداز درون رحم به گوشم مىرسيد.از شنيدن صدا بيمناك مىشدم، بطورى كه از خوابمىپريدم، اما تا بيدار مىشدم، ديگر آن صدا را نمىشنيدم.وقتى متولد شد،دستهايش را بر زمين گذاشت، سر به سوى آسمان برداشت و لبهايش را تكان داد.همسرم، موسى كاظم(ع) وقتى وارد شد فرمود: اى نجمه كرامت پروردگارت گوارايتباد.نكته جالب اينكه بعد از تولد رضا(ع) به نجمه خاتون لقب طاهره دادند كه بىشكبراى مولود بعدى يعنى معصومه(س) مىتوانست موثر باشد.
نطفه اين روايتبه آسمانى بودن انعقاد ائمه اشاره دارد كه آسمانى بودن جايگاهپاك را نيز مىطلبد، تا در دوران قبل از تولد علاوه بر خصلتهاى كامل پدر،خصوصيات پاك مادرى را نيز به وى منتقل كند و لذا ادعاى گزافى نيست كه بگوييماگر على بن موسى الرضا(ع) آينه تمام نماى امام كاظم(ع) بود، فاطمه معصومه(س) نيز جلوهاى تام و كامل از سيماى پرفروغ مادرش نجمه است.
پاسخ به يك شبهه مرورى بر روايات نشان مىدهد كه هنگام ورود مادران ائمه كهغالبا از كشورهاى غير اسلامى بودند، ذهنيتى وجود داشت مبنى بر اينكه چنينزنانى كه سالها در ديار كفر بودهاند و جانشان با آيين كفر سيراب شده است،چگونه مىتوانند قابليت پرورش كودكانى را داشته باشند كه نماينده آيين پاكتشيعاند!! البته هر يك از ائمه به مناسبتى به اين پرسشهاى ناگفته پاسخگفتهاند.
على(ع) درباره شهربانو فرمود: يا اباعبدالله لتلدن لك منها خير اهلالارض.اى اباعبدالله براى تو از اين زن بهترين اهل زمين متولد مىشود.وبر اساس روياى صادقه مژده ازدواج شهربانو را از پيامبر دريافت كرد.
امام صادق(ع) درباره حميده فرمود: حميده مصفاه من الادناس لسبيله الذهب.مازالت الاملاك تحرسها حتى اديت الى كرامه من الله لى و الحجه من بعدى.حميده مانند شمش طلاى خالص از ناپاكىها و ناخالصىها پاك استبه خاطر كرامتىكه خدا نسبتبه من و حجت پس از من عنايت فرمود.فرشتگان او را همواره نگهدارى كردند تا به من رسيد.
رسول خدا(ص) در باره مادر امام جواد(ع) فرمود: «بابى ابن خيره الاماءالنوبيه الطيبه.» پدرم به فداى پسر برترين كنيزان كه از اهالى نوبه و پاكسرشت است.در روايت اخير صريحا فرزند به مادر نسبت داده شده است كه بر صدقادعاى ما گواهى مىدهد.
امام رضا(ع) دربارهاش فرمود: «قد خلقت طاهره مطهره.» مادر اين پسر پاكيزهآفريده شده است.
امام جواد درباره سمانه فرمود: «ان اسمها سمانه وانها امه عارفه بحقى و هى من الجنه لا يقربها الشيطان ماردولاينالها كيد جبار عنيد و هى كانتبعين الله التى لاتنام ولاتخلف عن امهاتالصديقين والصالحين.» نامش سمانه و بانويى است كه حق مرا مىشناسد.از بانوانبهشت است.شيطان سركش به او نزديك نمىشود و نيرنگ طاغوت كينهتوز در او نفوذ نمىكند.همواره مورد لطف و مراقبت چشم بيدار خدا و از مادران صديقان و صالحان چيزىكم ندارد.
امام هادى(ع) درباره «سليل» فرمود: «سليل، مسلول من الافات والعاهات والارجاس و الادناس.» سليل از هر آفت و نقصو پليدى و ناپاكى بيرون كشيده شده است.نرجس مادر امام زمان(عج) كه اسلام را در عالم رويا پذيرفت و امام هادى(ع) بازفرزند را به او نسبت داد و فرمود: مژده باد تو را به فرزندى كه سراسر جهانرا با نور حكمتش پر از عدل و داد كند ... اين طيف از روايات به صراحت نشان مىدهد كه ائمه طاهرين چنين سوال طرح شدهاىرا پاسخ گفتهاند.
حميده نيز چنين ذهنيتى را جواب داد و فرمود: هرگز بانويى بهتر از او (نجمه)نديدهام.البته در مقام اثبات نيز چنين اتفاقى بعدها روى داد و برخى محققان همين شبهاترا درباره مادر امام زينالعابدين(ع) مطرح كردند و حتى با توجه به شبهه اصلازدواج امام حسين(ع) با شهربانو را رد كردند.غافل از اينكه در صورت صحت ادعاىآنان بايد صحت ازدواج مادران غالب ائمه از جمله امام زمان را انكار كرد.به هر حال قبل از دوران تولد شخصيت نجمه كه از تولد امام رضا(ع) تا تولدمعصومه(س) بيست و پنجسال به درازا كشيد، توانست آثار عميق خود را در فاطمهمعصومه(س) بر جاى گذارد و او را در بين دختران و حتى تمام پسران غير از على بنموسىالرضا(ع) سرآمد كند.
بعد از تولد اعمالى كه عموم بانوان اهل بيت: هنگام تولد و پس از آن براىكودكانشان انجام مىدادند، برگرفته از توصيههاى آسمانى همسرانشان بود كهنمايندگان امين الهى در زمين به شمار مىرفتند.از اين روى آنچه انجام مىدادند،به عنوان سيره عملى مىتواند بخشى از حيات ديگر فرزندان را كه در هالهاى ازبىخبرى و فراموشى قرار گرفتهاند، روشن سازد.اين اعمال كه از لحظه تولد آغازمىگشت، بارها توسط معصومين(ع) بيان شدهاند اما از دوران هر يك تنها مواردى خاصنقل شده است.
درباره نجمه كه چگونه دو فرزندش را پرورش داد، نيز اخبارى بر جاىمانده است كه البته با توجه به خفقان حاكم بديهى است در حداقل ممكن باشد.امابا اين فرض كه شخصيت، معنويت و تقواى نجمه خاتون در طول اين مدت ثابت و استواربود، مىتوان اعمال و سيره وى را هنگام تولد امام رضا(ع) نسبتبه خواهرش نيزگسترش داد.از جمله صفات پسنديدهاى كه نجمه همواره به آن متخلق بود، عبادت ومناجات با پروردگار است.وى آنچنان به عبادت عشق مىورزيد كه حتى مهر فرزند نيزنمىتوانست از عبادت بازش دارد.در آن ايام كه به فرزندش شير مىداد، روزى به بستگانش گفت: دايهاى بيابيد كهمرا در شير دادن يارى كند.
زنان از اين خواهش شگفتزده شدند و پرسيدند آيا شيرت كم شده است؟ پاسخ شنيدندكه:«لا اكذب والله ما نقص الدر ولكن على ورد من صلاتى وتسبيحى و قد نقص منذ ولدت.» به خدا سوگند كه دروغ نمىگويم; ولى ذكرهايى در نماز و تسبيح داشتم كه اززمان تولد فرزندم از آنها كم شده است.چنين رفتارها و اعمالى مىتوانست پاكيزهترين و بهترين تاثير را در فرزند برجاى گذارد; چه كودكى كه جانش به همراه قطره قطره شير مادر با اذكار الهىسيراب مىشود، به والاترين جايگاه معنوى دستخواهد يافت.
مقامهاى حضرت معصومه(س) كودكى كه اينچنين مراحل تكامل را پيمود، آيندهاىدرخشان نيز داشت.فاطمه(س) با تكيه بر چنين پشتوانهاى توانستبه مراحل عالى علم و معرفت دستيابد و به يگانه دوران خويش مبدل شود.در اين بخش تنها به يكى از مراتب كمالى كه معصومه(س) به آنها دستيافت، اشارهمىكنيم و كمالات ديگر وى را به بخش دوم مقاله حاضر ارجاع مىدهيم.1- عالمه با گذشت ايام، فاطمه معصومه(س) نيز دوران خردسالى را پشتسر گذاشت.در اين سالها محل رشد فاطمه معصومه(س) خاندانى بود كه او را با دريايى ازعلم و معرفت روبرو ساخت.
پدر، مادر و برادر كه هنگام تولد فاطمه معصومه(س)، جوانى 25 ساله بود، هر سهدستبه دست هم داده، محيط تربيتى وى را به مكانى بهشتى مبدل كردند.خبرى در برخى كتب نقل شده است كه به خوبى نشان مىدهد، فاطمه معصومه(س) زيرنظر خانواده در كوتاهترين مدت ممكن مسير رشد در علوم را نيز پيمود و ازكمالات روحى و معنوى بهرههاى فراوانى از پدر، مادر و برادر برد.
از اين روى دردوران كودكى به راحتى مىتوانست جوابگوى سوالهاى فقهى و دينى مردم باشد و همينامر كه نجمه فرزندش معصومه(س) را همانند امام رضا(ع) پرورش داده است و هر آنچهدرباره فاطمه در روايات نيامده را مىتوان با عنايتبه اخبار مربوط به امامرضا(ع) دريافت.
يكى از اين دست روايات را حاج سيد نصرالله مستنبط به نقل ازكتاب «كشف اللئالى» اينگونه ذكر مىكند: روزى گروهى از شيعيان وارد مدينهشدند تا سوالهاى خود را از امام موسى(ع) بپرسند.
اين كار روش معمول در تمامبلاد اسلامى بود كه ساليانه يا در اوقات مشخص از سال گروهى را راهى مىكردند تاسوالهاى دينى، وظايف شرعى و وجوهات را نزد امام ببرند.
آن سال نيز چنينكاروانى از يكى از شهرها به مدينه آمده بود.كاروان پس از ورود به مدينه بهسوى خانه امام راه افتادند به اين اميد كه هم سوالات خود را بپرسند و هم ديدارحضرت نصيبشان شود.هر چه نزديكتر مىشدند، شوق ديدار افزونتر مىشد; تا اينكهجلوى در خانه حضرت رسيدند.در زدند و اجازه ورود خواستند; به آنان اطلاع دادندكه امام در مسافرت است.
اندوه فراوان از اينكه نه امام را ديدهاند و نه پاسخبراى سوالات خود يافتهاند، رنجسفر را دوچندان كرد.هر چند دلشاننمىخواست، ولى بايد خداحافظى مىكردند و اين كار را هم كردند.اسباب و اثاث خودرا جمع كرده، عزم بازگشت نمودند.هواى مدينه سوزان بود و اينك براى كاروانناكام سوزانتر مىنمود.گويى پاهايشان از آن خودشان نبود.دختركى شيرين زبان وخوش سيما از منزل امام سكوت سنگين كاروانيان را در هم شكست.
او سوالها را ازآنان گرفت و با دقت تمام پاسخ يكايك نامهها را نوشت و نامهها را دوباره بهآنان بازگرداند.مردان بزرگ كاروان كه شايد هفتاد سال از عمرشان را در ايندرگاه به مريدى گذرانده بودند، هرگز چنين صحنهاى را به ياد نداشتند، كودكى هشتيا نه ساله چگونه مىتوانست جواب سوالهاى فقهى را بدهد! آنان در دل مىگفتند: جواب اين سوالها اگر آسان بود، همان علماى شهر مىدادند.
سوالها اينقدر پيچيدهبود كه ما نزد امام آورديم.سبحان الله عجب خاندان پاكيزهاى.شيعيان خسته از سفر اين بار با خوشحالى خاطرهاى شگفت كه خستگى سفر از يادشانبرده بود، از اهل بيتخداحافظى كردند و در ميان نسيم لطيفى كه از جانب مسجدپيامبر(ص) مىوزيد، آن خانه را ترك كردند.
خانهاى كه مدتى پيامبر(ص) در آنزندگى كرده بود و هنوز خاطره حضورش براى اهل خانه و مردم مدينه زنده بود.شيعيان كم كم از مدينه خارج شدند.مردى، از فاصله دور سوارى را ديد، او راشناخت او امام موسى بن جعفر(ع) بود.وقتى نزديكتر رفتند سيماى امام را همهكاروانيان شناختند بىدرنگ پياده شدند و شتابان نزد ايشان رفتند.خاطره دختركذهن همه را به خود مشغول كرده بود.
به اين جهت در لحظات اوليه برخورد با امامداستان خود را با شور و شادى تمام بازگو كردند و دستخط دخترك را هم نشاندادند.امام تا نامه را گشود، سيمايش از شادى شكفته شد.لبخند مليحى بر لبانشنقش بست، صورتش را به سوى شيعيانش را برگرداند و با همان لبخند آسمانى سهبار فرمود: «فداها ابوها»: پدرش به فدايش.اين روايتبر تسلط فاطمه معصومه(س) دختر خردسال موسى بن جعفر به مسائل سختولاينحل فقهى و دينى اشاره دارد.درباره سند روايات على اكبر مهدى پور مىنويسد: اين داستان جالب و پر ارج را مرحوم «مستنبط» از كتاب «كشف اللئالى»;تاليف دانشمند نامى شيعه در قرن نهم; ابن العرندس; متوفاى حدود 840 ه.
قنقل فرموده است.اين كتاب به طبع نرسيده و نسخه خطى آن در كتابخانه شوشتريهاىنجف اشرف است كه ما دسترسى به آن نداريم.البته عوامل ديگرى در رشد شخصيت فاطمه معصومه(س) موثر بوده است كه از جملهآنها اوضاع سياسى عصر پدر و برادر است.در دورانى كه پدر به شهادت رسيد ومنصب ولايتبه برادرش على بن موسى الرضا(ع) تفويض شد.اختلاف بين برادران ديگربه شدت قوت گرفت و آنان برخى با گستاخى تمام در مقابل برادر ايستادند.
برادرانى كه از مادران ديگر بودند.
اما فاطمه معصومه(س) در بين اين كشاكشهاى تفرقه برانگيز هرگز از موضع دفاع از ولايت رضوى، عقب ننشست، بلكه از شدت علاقهبه برادر، در پى آن حضرت روانه ايران مىشود.امام جواد(ع) فرمود: «من زار عمتى بقم فله الجنّة» يعنى: هر كس عمه مرادر شهر قم زيارت كند،بهشت بر او واجب است.. حضرت معصومه(س) بانويى آگاه از حوادث روز و محدثه اى سخنور و معلمه اى توانا بوده است وشاگردان زير نظر ايشان به تعليم اصول اسلامى مشغول بوده اند. همچنين كرامات زيادى از ايشان نقل شده است كه نشان مى دهد اين بانوى مؤمنه و دريادل از روحى بزرگ و شأنى رفيع در پيشگاه خداوند برخوردار است.
امام صادق(ع) مى گويد: «الا اى قم حرمى...تقبض فيها امرأة من ولدى و اسمها فاطمة بنت موسى يدخل بشفاعتها شيعتى الجنة باجمعهم.» «اى مردم!شهر قم حرم من است، بانويى از فرزندان من در اين شهر در مى گذرد كه نامش فاطمه دختر موسى است و شيعيان در روز قيامت با شفاعت او به بهشت مى روند.» در روايتى ديگر:از امام رضا(ع) آمده است: «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة» كسى كه قبر فاطمه دختر موسى بن جعفر را آن گونه كه شايسته اوست زيارت كند، بهشت از آن اوست.
نقل شده است كه آيه: « ان يشإ يذهبكم ايهاالناس و يات باخرين وكان اللّه على ذالك قديرأ» اى مردم اگر خداوند بخواهد مى تواند شمارا از اين دنياببرد و قومى ديگر راجانشين شماسازد و خداوند بر اين كار قادر است» بر پيامبر نازل شد، آن حضرت دست بر شانه سلمان فارسى گذاشت وفرمود: «آنان هموطنان سلمان هستند.»
همان گونه كه مى دانيد،امامان معصوم داراى خواهران ديگرى هم بوده اند، پس چه دليلى دارد كه در ميان همه آنان، حضرت زينب و حضرت معصومه(س)دخت گرانقدر امام موسى بن جعفر(ع)با ابعادى متفاوت،همان ويژگى سفر حضرت زينب را در بر دارد، و در آن مرحله از تاريخ، حضرت معصومه(س)همان رسالتى را به عهده داشت كه حضرت زينب(س) بعد از ماجراى خونين كربلا عهده دار آن شده بود.
زيرا در آن روزگار،ظلم و خفقان دستگاه بنى عباس در همه جا سايه افكنده بود. وحضرت معصومه و برادرش احمدبن موسى و چند تن از خواص ديگر،تنها شخصيت هايى بودند كه از توطئه نظام بنى عباس آگاهى داشتند و عواقب چنين توطئه اى را هم پيش بينى مى كردند. بدين جهت، حضرت معصومه(س)براى افشاى چنين خيانتى عازم شهرهاى ايران شده و به افشاگرى عليه آنان پرداخت .
در واقع در سال 201 هـ ق. يك سال پس از سفر تبعيد گونه حضرت رضا(ع) به «مرو» حضرت فاطمه معصومه(س) همراه عده اى از برادران خود براى ديدار برادر و انجام رسالتى كه بر عهده داشتند تجديد عهد با امام زمان خويش راهى ديار غربت شد.در طول راه به شهر ساوه رسيدند،ولى از آن جا كه در آن زمان عده اى از اهالى از مخالفان اهل بيت بودند، با مأموران حكومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند و عده اى از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز به شهادت رسيدند. حضرت در حالى كه از غم و حزن بسيار،بيمار شده بود، با احساس نا امنى در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببريد،زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود: «شهر قم مركز شيعيان ماست.»
سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.
بزرگان قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند،به استقبال آن حضرت شتافتند. و در حالى كه «موسى بن خزرج » بزرگ خاندان «اشعرى» زمام شتر آن مكرمه را به دوش مى كشيد; ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر شد و در منزل شخصى «موسى بن خزرج» اجلال نزول فرمود. آن بزرگوار هفده روز در شهرقم به سر برد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود و واپسين روزهاى عمر پر بركت خويش را با خضوع وخشوع در برابر ذات پاك الهى به پايان رساند.
سرانجام آن همه شوق و شور و شعف از «اجلال نزول كوكب ولايت و توفيق زيارت بانويى از تبار فاطمه اطهر» با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت،مبدل به دنيايى از حزن و اندوه شد، و اين غروب غم انگيز،عاشقان امامت و ولايت را در سوگ و عزا نشاند.در خصوص علت بيمارى نابهنگام حضرت و مرگ زودرس آن بزرگوار،گفته شده است كه زنى در شهر ساوه ايشان را مسموم نمود. اين مطلب با توجه به درگيرى دشمنان اهل بيت با همراهان حضرت و شهادت عده اى از آن ها در «ساوه» و جو نامساعد آن شهر و حركت نابهنگام آن بزرگوار در حال بيمارى به سوى شهر قم،بعيد به نظر نمى رسد.
آرى،آن حضرت كه مى رفت زينب وار با سفر پربركتش سند گويايى بر حقانيت امامت رهبران راستين و افشاگر چهره نفاق و تزوير مأمونى باشد و همانند قهرمان كربلا پيام آور خون سرخ برادرى باشد كه اين بار مزدورانه به قتلگاه«بنى عباس» برده مى شد، ناگاه تقدير الهى بر اين قرار گرفت كه مرقد آن بزرگوار حامى خط ولايت و امامت قرار گيرد و براى هميشه تاريخ فريادگر مبارزه با ظلم و بى عدالتى ستم پيشگان دوران و الهام بخش پيروان راستين تشيع علوى در طول قرون و اعصار باشد.
بعد از وفات شفيعه روز جزا كه در دهم ربيع الثانى سال 201 هـ ق در 28 سالگى آن حضرت اتفاق افتاد، ايشان را غسل داده وكفن نمودند و سپس به سوى قبرستان «بابلان» تشييع كردند، ولى به هنگام دفن آن بزرگوار، به دليل نبودن محرم، «آل سعد» دچار مشكل شدند و سرانجام تصميم گرفتند كه پيرمردى به نام «قادر» اين كار را انجام دهد.ولى قادر و حتى بزرگان و علماى شيعه قم هم لايق نبودند عهده دار اين امر مهم شوند; چرا كه معصومه اهل بيت را بايد امام معصوم (ع) به خاك سپارد.
مردم منتظر آمدن «آن پيرمرد صالح» بودند كه ناگهان دو سوار را ديدند كه از جانب ريگزار به سوى آنان مى آيند.وقتى نزديك جنازه رسيدند، پياده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ريحانه رسول خدا را در داخل سردابى «كه از قبل آماده شده بود» دفن كردند و بدون اين كه با كسى تكلم نمايند،سوار شده و رفتند و كسى هم آن ها را نشناخت.به قول يكى از بزرگان، هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار، امامان معصومى باشند كه براى اين مهم به قم آمدند.پس از به پايان رسيدن مراسم دفن، موسى بن خزرج سايبانى از حصير و بوريا بر قبر شريف آن بزرگوار بر افراشت و اين سايبان بر قرار بود تا زمانى كه حضرت زينب،دختر امام جواد(ع)، وارد قم شد و قبه اى آجرى بر آن مرقد مطهر بنا كرد.
و بدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگ اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهل بيت(ع) و دارالشفاى دلسوختگان عاشق ولايت و امامت شد.