تحقق آیات قرآن در فلسطین بخش اول
اساتید علم عرفان نظری و بزرگان عرصه عرفان عملی میگویند که «در تحلیل اسمائی عالم» میتوان هر فرد و یا هر قوم و جامعهای را مظهر یک اسم یا چند اسم حضرت حق دانست و من باب مثال مرحوم علامه حسن زاده آملی، حضرت امام خمینی را مظهر اسم عزیز خدا میدانست و استادشان مرحوم علامه طباطبایی را مظهر اسم علیم میخواند؛ به نظر میرسد میتوان با مشاهده عظمت بینظیر حوادث غزه، ملت مقاوم، صبور، شکور، مقتدر و مظلوم فلسطین و غزه را نیز مظهر اسم عزیز خدا نامید.
اهالی علم اندیشه سیاسی نیز برای آنکه اهمیت پدیده و مسألهای را نشان دهند تاریخ سیاست و زمان سیاست ورزی را به دو بخش «پیشا رخداد» و «پسا رخداد» تقسیم میکنند؛ نگارنده معتقد است که اکنون میتوان و باید با قاطعیت سرنوشت منطقه خاورمیانه و فلسطین و سرزمینهای اشغالی رژیم غاصب صهیونیستی را به دو بخش «قبل از ۷ اکتبر و عملیات طوفان الاقصی» و «بعد از ۷ اکتبر» تقسیم نمود و طبعاً این دوران جدید، فهم جدید، مطالعات جدید و برآورد جدید میخواهد و باید فهمید که چرا ملت عزیز فلسطین در «اقیانوس آلام»، «اقیانوس آرام» هستند و فلسطین که در سه ماه اخیر، آزمایشگاه و آمایشگاه و آزمونگاه ابطال و انهدام بسیاری از تئوریها و نظریهها و ایدئولوژیهای غرب تمدنی و غرب فلسفی و غرب سیاسی شده است، چگونه میتوان با مدل استقرائی – استدلالی، تئوریهای دینی و قرآنی و روائی را در چارچوب «نظریه مقاومت فعال» و «نظریه ایستادگی عقلانی» اثبات و استنتاج کرد.
اکنون که آشکار شده است پیوند کوالانسی و جوش خوردن «تفکر مقاومت» به «انسان فلسطینی» و «انسان یمنی» یک ترکیب مزجی و شیمیایی و غیر قابل تفکیک است و نظریه مقاومت چونان «شکر شیرین» در جان «انسان عزیز فلسطینی» حل شده است و ما با یک تجسد و تعیّن از نظریه و تفکر مقاومت همدوره هستیم، باید خونآوردها و دستاوردهای این جنگ پر از خمپاره و خونپاره را تئوریزه کرد و برای فهم نظری آن فوراً تدارک تئوریک نمود.
چرا و چگونه و در حالیکه همه دستگاههای اطلاعاتی جهان فکر میکردند قعود مردم غزه را قیامی نیست، این ملت غیور به پا خاست و اسرائیل را در شرایط افول و هبوط و نزول و حتی زوال و سقوط قرار داد؟
اکنون که زمانه، زمانه فلسطین است و روزگار، روزگار پایمردی و جوانمردی و مقاومت است (ان الامور مرهونه باوقاتها) باید وقتِ انسانِ فلسطینی را فهمید و تحلیل و تعلیل و توصیف کرد.
در دنیای رازانگیز و رمزآلود کنونی، پدیده خاص طوفان الاقصی را چگونه میتوان فهمید؟ آیا بدون هر پیشداوری و پیشذهنی و پیشفرضی میشود ملت فلسطین و انسان فلسطینی را پیروز و فاتح این میدان سخت دانست؟ امام خمینی میگفت فلسطین مساله اول جهان اسلام است و آیتالله خامنه ای برای پایان رژیم صهیونیستی زمان تعیین کرده بود و قاسم سلیمانی معتقد بود همه دعوای ما با عالم غرب بر سر مسجدالاقصی است و برای این اعتقاد باید جنگید و اکنون و در حدود ۳ ماه اخیر همه این حرفها برای همه اهل عالم معنای جدید و مفهوم نوینی یافته است. تاکید میکنم که حتی همه آنهایی که همه این مفاهیم مقدس و متعالی را تنکیر و تکذیب میکردند اکنون به دوره جدید میاندیشند.
۲ - نزدیک به چند دهه در محافل دانشگاهی، نخبگانی و جوانانه ایران اسلامی، این سوال راهبردی و محوری مطرح است که در نسبت با نظامات جهانی و در مواجهه با قدرتهای بینالمللی کدام راهبردها، راهکنشها و راهکارها، منافع ملت را تامین میکند؟ کدام راهبرد، کارآمد، کارآ و موفق خواهد بود و با چه رهیافت و الگوی نظری و مدل عملی باید با قدرتهای بینالمللی و جریاناتی که با زبان زور حرف میزنند، مواجه شد؟ چرا برخی نخبگان و رهبران جهان اسلام مانند امام خمینی، آیتالله خامنهای و بسیاری از شخصیتهای فرهیخته جهان اسلام بر قدرتمند بودن و قوی شدن و نظریه مقاومت تاکید دارند؟ و چرا در برابر جریانات زر و زور و تزویر جهانی مدلهای مبتنی بر استقامت، مقاومت و قوی بودن را تجویز میکنند.
اکنون و با نگاهی تحلیلی به تاریخ و پس از چند ده سال اصطکاکات و جنگها و درگیریهای سنگینی که قطبهای مختلف جهانی با هم داشتهاند بهتر میتوانیم با استناد به مصادیق متعدد و روایت رویدادها و قضاوت رخدادها اثبات کنیم که در دنیای امروز باید بر بازدارندگیهای فعال، مقاومت همهجانبه، قوی بودن و توانمند بودن تاکید داشت و نمیشود با شوخی گرفتن مناسبات بینالمللی و نظریات شیک و خوشظاهر اما فاقد کارآمدی و واقعبینی میدانی، مسائل جهانی را پیش برد. اتفاقات سه ماه اخیر فلسطین بزرگترین سند اثبات این نکته است که تنها نظریه کارآمد و موفق در مواجهه با قدرتهای زورگو و سلطهجو و استکباری، نظریه مقاومت فعال و بازدارندگی فعال و ایستادگی عقلانی است.
تجربه بیش از چهل ساله انقلاب اسلامی هم در عمل نشان داده، هر جا نظریه و دکترین «مقاومت» و «مقاومت فعال» حاکم بوده، کارآمدی و پیشرفت و حل مشکل، از نتایج آن بوده است. نمونه بارز کارآمدی نظریه مقاومت، موفقیتهای کمنظیر جبهه مقاومت در منطقه غرب آسیا در برابر کل دنیای غرب و صهیونیستهاست؛ از موفقیت جمهوری اسلامی در منطقه و حل کردن مساله سختی به نام داعش با فرماندهی سیدالشهدای مقاومت گرفته تا موفقیت بیسابقه جبهه مقاومت فلسطین در نبرد طوفان الاقصی علیه صهیونیستها.
تجربه سایر کشورهای دنیا هم کارآمدی دکترین مقاومت و ایستادگی و موفقیت نظریه «ما میتوانیم» را نشان میدهد. «مقاومت» قبل از آنکه یک مفهوم قرآنی و دینی و ارزشی باشد، یک مفهوم عقلانی و منطقی و تجربی است که اختصاصی به اسلام یا جمهوری اسلامی هم ندارد و تجربه سه صده اخیر دنیا نشان میدهد هرجا ملتها و دولتها، در برابر امپریالیسم و هژمونی جریان سرمایهداری و کشورهای «متروپل»، ایستادگی کردهاند و خود را از وابستگی به آنها رهانیدند، پیشرفتهای بزرگ حاصل شده است و در مقابل، کشورهایی هستند که کاملاً وابسته به آمریکا و نظام سرمایهداری بودهاند اما مردمشان در فلاکت بارترین وضعیت ممکن به سر میبرند.
یادداشت تفصیلی پیش رو تلاش میکند ضمن اشاره و استناد به دستاوردها، موفقیتها، پیروزیها و حکمتهای حوادث سه ماه اخیر فلسطین، نسبت مستقیم میان «کارآمدی و پیشرفت» با «مقاومت و ایستادگی» را از زوایا و اضلاع مختلف، تبیین و تشریح نماید و اثبات کند نظریه مقاومت، نظریهای کارآمد، کارآ، موفقیتآفرین و پیروزیبخش است و هزینههای سازش با مستکبران و ابرقدرتها به مراتب بیشتر از هزینههای چالش با آنها و مقاومت در برابر فشارهایشان است.
۳ - شکستهای رژیم صهیونیستی «غیر قابل ترمیم» است، دقیقاً به چه معناست؟
سخنان مهم رهبر حکیم انقلاب درباره اقدام غافلگیرانه و شجاعانه مقاومت فلسطین حاوی نکات مهم و راهبردیای بود. تعبیر «غیر قابل ترمیم» که رهبر انقلاب به کار بردند ناظر به یک نکته دقیق ادراکی است. ایشان در این باره فرمودند: «در این قضیّه پانزدهم مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطّلاعاتی، یک شکست غیر قابل ترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیر قابل ترمیم بودن» است. من میگویم این زلزله ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست. بعید است که رژیم غاصب صهیونیستی با همه هایوهویی که میکند، با همه حمایتهایی که امروز در دنیا از سوی غربیها از او میشود، بتواند آن سازهها را ترمیم کند. من عرض میکنم از شنبه پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی دیگر رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست و ضربهای که خورده است به این آسانی قابل جبران نیست».
در جریان اغتشاشات سال گذشته، نقطه کانونی هدفگذاری دشمن، «ایجاد تلقی و تصویر رفتنیبودن جمهوری اسلامی» در میان اپوزیسیون نظام بود. توضیح کوتاه آنکه سرویسهای اطلاعاتی بیگانه مدعی بودند طبق آنالیز افکارسنجیها، بخشی از مردم ایران از نظر ذهنی از جمهوری اسلامی عبور کردهاند؛ اما سوال اساسی آنها این بود که چرا این مردم در خیابان دست به اقدام براندازانه نمیزنند؟ چرا این امر ذهنی که به تصور آن سرویسها یک امر واقعی است، تبدیل به امر عینی نمیشود؟
در نهایت خودشان به این پاسخ رسیده بودند که نظام جمهوری اسلامی در ذهن مردم ناراضی و سازمانهای برانداز، «رفتنی» نیست؛ بنابراین به فکر عینی کردن باور ذهنی خود در خصوص مقابله و مبارزه نمی افتند و هیچ اقدامی صورت نمیگیرد. (تمرکز اصلی دشمن در همین نقطه شکل میگیرد.) بنابراین مبدّلی که میتواند این امر ذهنی را به امر عینی تبدیل کند، «ایجاد تلقی رفتنی بودن نظام» است. دقت کنید که به القاء و ایجاد تلقی روی آوردند. مدعی شدند اگر بتوانند برای بخشی از جامعه ایران این تصور را ایجاد کنند که «جمهوری اسلامی رفتنی است»، آنوقت امر ذهنی مخالفت با نظام به امر عینی مقابله و مبارزه تبدیل خواهد شد. اگر بخواهیم در یک جمله بیان کنیم که کشور طی آشوبهای هشتاد و چند روزه پائیز ۱۴۰۱ با چه پدیده و مساله ای مواجه بود باید بگوییم با یک تلاش سازمان یافته، پیچیده و خلاقانه برای ایجاد تصور رفتنی بودن نظام در ذهن جامعه و بخشی از مردم ایران.
این هدفگذاری و طراحی پیچیده و دقیق، در نهایت به نتیجه نرسید و شکست خورد که توضیح دلایل و مراحل اجرای پروژه را قبلا به صورت تفصیلی شرح داده ام؛ اما اکنون و در ۱۵ مهر در سرزمینهای اشغالی چه اتفاقی افتاد؟
با حمله ناگهانی و البته پیشدستانه حماس، اسرائیل سنگین ترین شکست اطلاعاتی و نظامی و امنیتی تاریخ ۷۵ ساله خود را متحمل شد و در نتیجه این شکست فضاحت بار، این بار «باور قابل زوال بودن» و «تصور رفتنی بودن» رژیم صهیونیستی در ذهن حتی طرفداران و هسته سخت این رژیم شکل گرفت.
تصویری که طی هشتاد روز گذشته، ساکنان مناطق اشغالی از حکومت خود دیدند، تصویر حکومتی قابل زوال، محوشدنی و قابل فروپاشی بوده است. تصویر ژنرال بلندپایه امنیتی که با لباس خواب بدون هیچ مقاومتی خودش را تسلیم سربازان مقاومت کرده است، نماد فروریختن هیمنه پوشالی و زوالیافتنی بودن این حکومت غاصب است.
همان وعدهای که رهبران ایران چهل سال است با باور قلبی آن را اعلام کردهاند، اکنون در ذهن همه جهانیان و حتی اسرائیلیها امری ممکن و قابل تحقق شده است.
در واقع همان هدفی که سال گذشته در مورد جمهوری اسلامی دنبال میکردند، کمانه کرد و به خودشان اصابت کرد. تا جایی که برخی از معتبرترین خبرگزاریهای دنیا بحث پایان اسرائیل را مطرح کردهاند.
برای فهم این نکته، باید خود را جای ذهن و درک آن شهرکنشین صهیونیستی گذاشت که تا قبل از این طوفان، روی بلندیهای مشرف به غزه با احساس امنیت کامل مینشست و درحال مستی بمباران زن و کودک فلسطینی را تماشا میکرد و خیالش از پاسخ مقاومت راحت بود؛ اما امروز در حال دویدن و فرار در همان بیابانهاست تا مبادا اسیر سربازان حماس شود.
حتی تصویری که طرفداران جمهوری اسلامی و دشمنان اسرائیل، از اسرائیل امروز دارند با تصویر سه ماه قبل از این رژیم متفاوت است. میزان باورپذیر بودن وعده محو اسرائیل اکنون برای ما هم بیشترشده است. بنابراین تاکید رهبر انقلاب بر غیرقابل ترمیم بودن این شکست را باید از همین زاویه نگاه کرد. اکنون باور به محو اسرائیل در ذهن و مغز ساکنان شهرکها و شهرهای صهیونیستی هم شکل گرفته است و این واقعیتی است که قابل بازگشت و ترمیم نیست. دیواری است که فروریخته است.
در واقع از یک سو عملیات کارآمد طوفان الاقصی در ذهن اسرائیلیها تولید ادراک منفی نسبت به حاکمیت و دولت خود ایجاد کرده و در سوی دیگر، در ذهن مردم دنیا و طرفداران مقاومت با تولید ادراک مثبت، کارآمدی و کارایی نظریه «ما میتوانیم» و «مقاومت فعال» را به «باور» قلبی تبدیل کرده است؛ باوری که به واقعیت عینی متکی است. به عبارت دیگر کارآمدی عینی و موفقیت میدانی مقاومت، امر ذهنی «ما می توانیم» را به یک امر عینی و واقعی تبدیل کرد.
۴ - چرا طوفان الاقصی را می توان یک عملیات اسلامی – فلسطینی دانست؟
بخش دیگری از مواضع رهبر انقلاب که بازتاب زیادی داشت، اشاره صریح ایشان به عدم دخالت ایران در عملیات طوفان الاقصی بود. ایشان فرمودند: «ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را میبوسیم اما آنها که میگویند حماسه اخیر کار غیر فلسطینیها است دچار محاسبه غلط شدهاند».
تبدیل امر ذهنی به موفقیت عینی و ایجاد باور رفتنی بودن اسرائیل در ذهن صهیونیستها، زمانی به طور کامل محقق میشد و به هدف مینشست که افکار عمومی، موفقیتهای بی نظیر مقاومت فلسطین را در مقایسه عده و عُده و توان و ظرفیتهای دو طرف درگیری درک و فهم کند. شکست ارتش و دستگاه اطلاعاتی مجهز، پیشرفته و پر ادعای اسرائیل در تراز بهترین ارتشها و دستگاههای اطلاعاتی دنیا، زمانی می تواند باور رفتنی بودن رژیم را در اذهان ایجاد کند که در برابر گروهی نظامی با امکانات، تجهیزات، پول و جغرافیای بسیار محدودتر از اسرائیل، رقم خورده باشد.
اساساً ادعای بیاساس صهیونیستها مبنی بر مداخله مستقیم ایران در این عملیات، با هدف کاهش فضاحت ناشی از این شکست، عنوان شد. چرا که شکست خوردن اسرائیل از ایران با توانمندیهای نظامی اثبات شده، برای افکار عمومی آنچنان غیر قابل باور و دست نیافتنی نخواهد بود اما شکست از یکی از گروههای مقاومت، حتما فضاحتی تاریخی و امری غیر قابل باور است! بنابراین حکمت صراحت سخن رهبر انقلاب در رد ادعای دخالت ایران در قضایای اخیر را می توان درک کرد.
در همین راستا سوالی که به ویژه از هفته دوم نبرد در ذهن برخی مطرح شد این بود که ایران و سایر نیروهای مقاومت منطقه چرا اقدامی نمی کنند؟ آیا انتقام از صهیونیستها عملیاتی خواهد شد؟ آیا حماس در پیش بینی نتایج حمله به اسرائیل، دچار خطا و اشتباه شد؟
برای پاسخ به این سوالات و سوالات مشابه دیگری که در گوشه و کنار محافل رسانه ای و سیاسی ایران شنیده می شود، باید به این نکات توجه کرد:
- این جنگ را طرفی خواهد برد که بتواند غافلگیری تولید کند. حجم خشونت و ویرانی کور ملاک برتری نظامی و پیروزی در جنگ نیست.
- تولید غافلگیری نیازمند داشتن برنامه ای است که از مدت ها قبل تدوین و اجزاء آن تمرین شده باشد. حماس و متحدانش از روز اول به خوبی می دانستند وارد چه مسیری می شوند و چند گام جلوتر را دیدهاند. تا امروز اسراییل اقدام راهبردیای انجام نداده است که خارج از پیش بینیهای حماس باشد. حماس بیش از یکسال است در اتاق عملیات مشترک مقاومت در لبنان مشارکت دارد و در همین مدت مشغول سناریوی فریب بود. سناریوی فریب برای اجرای یک عملیات غافلگیرکننده.
- یک جنگ را طرفی می برد که هدف داشته باشد. حماقت برخاسته از خشم، هدف نظامی تولید نمی کند ولو اینکه وحشی هایی مثل صهونیستها بتوانند چند ده هزار تن بمب و مهمات بر سر زن و کودک و مردم عادی بریزند و بیش از ۲۰ هزار نفر را شهید کنند. نتیجه این حماقتها می شود همین که اکنون نمی دانند دیگر کجا را باید بمباران کنند.
- این جنگ را طرفی می برد که بتواند روی زمین بجنگد و برتری پیدا کند. تسلط بر محیط جغرافیایی، شرط پیروزی در نبردی است که در محیط متراکم شهری رخ می دهد. اسراییل با آن همه ادعا در مورد اشراف اطلاعاتی و داشتن نهادهای اطلاعاتی پرطمطراق، نتوانست بیش از یک سال برنامه ریزی و تمرین گردانهای قسام در غزه را متوجه شود؛ اکنون چگونه می خواهد برآورد دقیقی از تونلهای پیچیده و مخوف حماس، دهها هزار تله و دامی که رزمندگان حماس برایش تدارک دیده اند، داشته باشد؟
- جنگ را طرفی می برد که «نترسد». جوانی که از همه خانواده اش فقط او باقی مانده چه چیزی برای ترسیدن دارد؟ و کدام هدف برای او نیرومندتر از این است که از کشندگان خانواده اش انتقام بکشد؟ و از آن سو، سرباز بی نوای اسراییلی که بهشت موعودش جهنم از آب درآمده، با چه انگیزه ای باید بجنگد؟
- یک نکته نظامی قابل تامل اینکه علی رغم ادعای ابتدایی صهیونیستها که گفتند غزه را مسطح می کنیم و حماس را نابود می کنیم؛ غزه مسطح نشده است و حماس همچنان عملیات زمینی و هوایی خودش را با موفقت انجام می دهد! گالانت از همان ابتدا هم بی خردتر از آن بود که بفهمد با بمباران کور و وحشیانه، در واقع غزه را مسطح نمی کند بلکه در حال تبدیل آن به خاکریز و سنگری است که در نبرد زمینی، دست برتر نیروهای مقاومت خواهد بود. بگذریم که تمرکز اصلی مقاومت در غزه، زیر زمین است نه روی آن.
- عملیات طوفان دقیقا در لبه زمانی قیچی شدن مقاومت در سه پروژه مهم صهیونیستها در جهان عرب صورت گرفت. به نوعی حماس برای برگرداندن ورق به نفع مقاومت در یک عملیات پیشدستانه اقدام کرد و تا امروز نتایج موفقیت آمیزی به دست آورده است.
- اسرائیل پس از بیرون آمدن از شوک ۷ اکتبر تلاش کرد با عملیات روانی و رسانه ای مظلوم نمایی کند و هم افکارعمومی دنیا را با خود همراه کند و هم اروپا را به اجماع علیه حماس برساند. نگاهی به واقعیتهای میدانی امروز در کشورهای دنیا نشان میدهد در رسیدن به هر دو هدف شکست خورده است و از همیشه تنهاتر است. حتی کشورهایی مانند عربستان و ترکیه هم نتوانستند نسبت به دفاع از مردم فلسطین و موضع علیه اسرائیل سکوت کنند.
- یکی از اهداف جنایتهای وحشیانه و نسل کشی اسرائیلیها، شهرک نشینان و ساکنان صهیونیست سرزمینهای اشغالی و مردم فلسطین بودند. به اولی این پیام را رساند که برای دفاع از شما از هیچ کشتاری دریغ ندارم و دومی را تهدید کرد اگر دوباره بخواهید در برابر من «طوفان» به پاکنید، حتی بیمارستان و کودکان را هم به آتش می کشم. پیام رعب برای مردم غزه فرستاد و پیام امنیت برای شهروندان ترسویش که به شدت دچار ناامنی و احساس ناامنی شده اند، ارسال کرد.
روایت رسانه ای ما از فلسطین نباید منفعلانه باشد. «مظلومیت توام با اقتدار و پیروزی» باید روایت شود. فتح خون؛ درست مشابه آنچه در عاشورا اتفاق می افتد. ۱۵ مهر یوم الله است و نباید به فراموشی سپرده شود. واقعیت قطعی و یقینی این است که اقتدار و ابهت ظاهری اسرائیل شکسته شده و خیلی به نابودی نزدیک شده است؛ این بزرگترین پیروزی جبهه مقاومت و ایران است. هر چند خط فتح و حماسه را بر بستر مصیبت باید توضیح داد تا بتواند انگیزه و شور و قیام ایجاد کند اما «مطالبه انتقام» نباید بگونه ای باشد که موضع فعال و مقتدر ایران و جبهه مقاومت در این حوادث را منفعل و ناتوان نشان دهد.
۵ - منطق عقلانی و اثبات تجربی نظریه «مقاومت فعال»:
پس از بیان ۴ سرفصل در تشریح پیروزی اخیر مقاومت فلسطین، در ادامه نکات و سرفصلهایی راهبردی، مبنایی و ریشهای پیرامون مفهوم مقاومت، گفتمان مقاومت، بازدارندگی فعال و کارآمدی مقاومت فعال با رویکردهای عقلی، تاریخی و دینی بیان خواهم کرد.
امام خامنهای در طول دهههای گذشته و در مقام مواجهه با جبهۀ متکثر و متضلع دشمن، همواره توصیه به مقاومت کرده و دربارۀ اضلاع، ابعاد و لایههای مختلف آن، اظهارنظر نموده، به عنوان نمونه در سخنرانی خود در ۱۴ خرداد ۹۸ در حرم امام خمینی بهصورت مستقل و مفصّل، دربارۀ مقاومت سخن گفتند و کوشش کردند آن را به نظریهای شفاف و منسجم تبدیل کند. برایناساس، باید گفتار یاد شده را اصلیترین، یا دستکم یکی از عمدهترین منابع استخراج مواضع ایشان در زمینۀ نظریۀ مقاومت دانست، بهخصوص از این جهت که این گفتار، متناظر به رویدادهای روز دنیا و ایران بیان شده است و از تجربههای تاریخی انباشته حکایت میکند. در این راستا، باید فقرات و مضامین این نظریه را بازشناسی و تبیین کرد و هرچه بیشتر، آن را بهعنوان نسخۀ علاج و درمان دردهای جامعه ارائه نمود.
مقاومت همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، دارای یک «منطق» قوی به عنوان پشتوانه عقلانی و تجربی است. منطقی که هم نقل آن را تایید و تبیین و تشریح نموده و هم عقل و تجربه؛ منطقی که تقید و تعهد به آن توسط هر کشور و ملتی در طول تاریخ، موجب پیشرفت و موفقیت آن ملت و کشور شده است. در نقطه مقابل منطق مقاومت، منطق وادادگی، وابستگی و تسلیم است که باز هم تجربه نشان داده، تعهد به منطق وادادگی و وابستگی، جز خسارت و شکست و عقب ماندگی برای کشورها به دنبال نداشته است.
۶ - از مفهومشناسی مقاومت تا تشریح اضلاع نظریه مقاومت:
لازم است مفهوم شناسی و ترمینولوژی دقیقی در توضیح این مفاهیم مترقی و متعالی ارائه شود و ثانیا با ادبیات استدلالی، استنتاجی و استقرائی، ادله عقلی و نقلی گفتمان مقاومت ارائه گردد.
مقاومت بهمعنی «ایستادن در برابر موانع راه حقّ» است؛ موانع راه حقّ، یا «برطرفشدنی» هستند، یا «عبور کردنی»؛ امام خمینی، «پایهگذار فکر مقاومت» در ایران اسلامی بود؛ مقاومت، برخاسته از «دشمنتراشی» نیست؛ مقاومت، «پشتوانۀ عقلانی و دینی» دارد؛ هدف مقاومت، رسیدن به «نقطۀ بازدارندگی» است؛ ایجاد «اختلال در دستگاه محاسباتی»، موجب برنتابیدن مقاومت توسط برخی خواص میشود. از گزاره های قرآنی و روایی در مورد ضرورت و اهمیت و درستی گفتمان مقاومت می توان بهره برد و راهبردهایی نیز برای تبیین گفتمان مقاومت در میان جامعه و گفتمان سازی از مفهوم مقاومت در میان مردم پیشنهاد داد. راهبردهایی مانند: واسازی تفاسیر غلط از مقاومت(رفع شبهات)؛ برجستهسازی خسارتهای تلخ روندهای مذاکره خوشبینانه با مستکبرین؛ بازگو کردن تجربههای کامیاب مقاومت؛ تبدیلکردن اندیشۀ مقاومت به یک نظریۀ علمی متقن و تثبیتشده.
۷ - استقامت و مقاومت؛ اصلی ترین راهبرد قرآن و نهج البلاغه برای مواجهه با مستکبرین:
تأمل در آیات قرآن کریم و عبارات نهج البلاغه و سیره سیاسی پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، همگی ما را به این یقین می رساند که حکومت اسلامی برای بقا و تداوم، راهی جز مقاومت فعال در برابر مستکبرین و سلطهجویان ندارد، زیرا تا زمانیکه حکومت اسلامی دست از دین و آرمان هایش برندارد و کاملاً از آنها تبعیت نکند، دشمن مستکبر نیز از آسیب رساندن به او دست بر نمی دارد. قرآن تصریح می کند که این تبعیت در همه زمینه ها باید محقق شود تا دشمن دست از دشمنی خود بردارد؛ تبعیت اقتصادی، تبعیت علمی، تبعیت فرهنگی، تبعیت سیاسی و ... «وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ؛ هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههاى آنها شوى، و) از آیین آنان پیروى کنى.»(بقره/۱۲۰)
بنابراین راهی جز مقاومت فعال وجود ندارد. خداوند متعال در آیات متعدد قرآن کریم مسلمانان را به جهاد و مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن مستکبر دعوت می نمایند: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ؛ اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مىکند و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.»(آل عمران/۱۲۰)
«لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثِیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ؛ به یقین (همه شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مىشوید! و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانى) داده شده [یهود]، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است.»(آل عمران/۱۸۶)
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ؛ آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادّعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخّص نساخته است؟!»(آل عمران/۱۴۳)
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم؛ محمد فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند.»(فتح/۲۹)
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید با قومى که خداوند آنها را مورد غضب قرار داده دوستى نکنید.» (ممتحنه/۱۳)
این آیات شریفه و دهها آیه مشابه دیگر، هر مخاطبی را به یقین می رساند که از دیدگاه قرآن کریم تنها راه به زانو در آوردن دشمن، جهاد، استقامت و پایداری در برابر اوست.
بدیهی است که «جهاد»، منحصر در «جهاد نظامی» نیست و ممکن است مصادیق آن در هر زمان متفاوت از زمان دیگر باشد: جهاد فرهنگی، جهاد اقتصادی، جهاد سیاسی و غیره. نوع جهاد در هر زمان بستگی دارد به اینکه دشمن در چه عرصه ای به مبارزه با حکومت اسلامی برخاسته است. اینگونه است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در عبارات دیگری در لحظات آخر عمر به فرزندانشان توصیه می فرمایند که: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّه؛ خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جانها و زبانهاى خویش در راه خدا.»
بنابراین منظور از مقاومت در برابر دشمن، صرفاً مقاومت در جنگ نظامی نیست؛ بلکه در هریک از این عرصه های جهاد، باید در برابر دشمن مقاومت و ایستادگی کرد. و هر ملتی که از سر ساده لوحی و یا راحت طلبی جهاد با دشمن را ترک گوید، دیری نمی پاید که از هر سو مورد تهاجم، سلطه و تحقیر دشمنان واقع خواهد شد.
این مسئله واقعیتی است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه ای که معروف به خطبه «جهاد» است به آن اشاره فرمودند: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَةُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّل وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ؛ اما بعد جهاد درى است از درهاى بهشت، خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداوند است. مردمى که از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آنها مىپوشاند و بلا به آنان هجوم مىآورد؛ حقیر و ذلیل مىشوند؛ عقل و فهمشان تباه مىگردد؛ و به خاطر تضییع جهاد حق آنها پایمال مىشود؛ و نشانههاى ذلت در آنها آشکار مىگردد؛ و از عدالت محروم مىشوند.» (نهج البلاغه؛ خطبه۲۷)
و در عبارات دیگری در همان خطبه می فرمایند: «فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا؛ به خدا سوگند هر ملتى در درون خانهاش مورد هجوم دشمن قرار گیرد، حتما ذلیل خواهد شد.» (همان)
یکی از مصادیق جنگهایی که امروز در خانه ما با ما راه انداخته است جنگ فرهنگی و جنگ اقتصادی است. در جنگ اقتصادی و فرهنگی، نه تنها در پهنه کشور خود بلکه در خانه و حتی اتاق شخصی خود مورد هجوم دشمن قرار گرفتهایم.
حضرت خطاب به کسی که او را به میدان جنگ با دشمن می فرستاد، می فرماید: «تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ اگر کوهها متزلزل شوند تو تکان مخور. دندانهایت را به هم بفشار. جمجمه ات را به خدا عاریت ده. قدمهایت را همچون میخ بر زمین بکوب. همیشه نگاهت به پایان لشکر دشمن باشد (که تا آنجا پیشروى کنى). (اما در عین حال از آنچه باعث تزلزل در اراده ات مىشود) چشم بپوش، و بدان نصرت و پیروزى از جانب خداى سبحان است.»(همان؛ خطبه۱۱)
و در خطبه ای دیگر می فرماید: این آیات و روایات و دهها مورد شبیه به آنها همگی ما را به این یقین می رساند که از دیدگاه اسلام، اصل اساسی و اولیه درباره چگونگی مواجهه با دشمن، مقاومت و نترسیدن از اوست.