گام اول یهودی سازی قدس برداشته شده است
صهیونیست ها از تمامی جهان هنرمندانشان را جمع کرده اند و هیکل سلیمان را روی همه جای این کنیسه حک کرده اند. سه روز افتتاح این کنیسه اوج دعوای کرانه ی باختری با ارتش اسراییل بود(هفته ی آخر اسفند). پس متأسفانه باید بگویم گام اول یهودی سازی قدس برداشته شده است.
محمد خلیلی
در این بی خبری از قدس به سخنرانی دکتر کوشکی که رفتیم، یک خروار رسانه را یک ساعته دوپینگ کردیم. دیدم واقعا حیف است که این بحث که می تواند حاصل کلی تلاش یک دانشجو برای نوشتن مقاله دانشجویی باشد به دیگران نرسد. بنابراین یادداشت های خودم را از جلسه-که تقریبا کامل بود- آوردم و معتقدم که حداقل به یک بار خواندن می ارزد.
وقایع اخیر قدس به دلایلی در ایران بازتاب نیافت. شاید باورتان نشود، ولی امروز برای خود من اتفاقی افتاد که شرمنده شدم. سر کلاسی که دانشجوهای گرایش خاورمیانه ی دانشگاه تهران بودند که این وقایع در حوزه ی تخصصشان اتفاق افتاده است وقتی از وقایع اخیر قدس پرسیدم هیچ کس خبر نداشت. ببینید این روند بیخبری تا کجا پیش رفته است. صدا و سیما هم که به بهانه ی خراب نکردن شیرینی عید مردم اخبار را چندان بازتاب نداد. ابتدا که تصادفات جاده ها را می گفت و سپس هم که خبرهای دیگر و بعد هم که نوبت معرفی دیدنی های فلان استان بود و در آخر خبر می داد چند فلسطینی هم کشته شده اند…
در نشستی با دکتر رمضان عبدا… ایشان نکاتی را مطرح کردند که ابتدا آنها را ذکر می کنم. در برخی از رسانه ها روند چند ماه اخیر به عنوان فلسطین در آستانه ی انتفاضه ی سوم معرفی شده است. اسراییل در هفته ی آخر شب عید (گل خرید ایرانیان) کنیسه ای را در بیت المقدس افتتاح کرد. قبلا شهر بیت المقدس را هم پایتخت اسلام کرده اند و حتی سفارت چند کشور هم به این شهر رفته است. این کنیسه در ۴۵۰ متری سایت مسجدالاقص(۱۵-۱۶ مکان مقدس برای مسلمانان مسیحیان) بنا شده است و ادعا میکنند که تا وقتی این کنیسه و معبد هیکل بازسازی نشده است ما محراب نداریم، سرگشته ایم و باید جلوی دیوار ندبه- که احتمالا رییس جمهورهای امریکا را جلوی آن دیده اید- عبادت کنیم.
این کنیسه ی خراب نماد مظلوم نمایی آن ها هم شده است. با معماری تاریخی ساخته شده است تا نمادی باشد از این که این بنا در تاریخ بوده است و خراب شده است. با نام «خراب» هم که این مظلوم نمایی کامل میشود.حال هرکس وارد این شهر می شود، دیگر گل سرسبد شهر را قبه الصخره نمی بیند، چرا که دیگر بلند ترین بنای مذهبی شهر کنیسه است و نه قبه الصخره، و این گردشگران را هم به کنیسه ی خراب جذب می کند و این هم مایه ی تبلیغ است.
صهیونیست ها از تمامی جهان هنرمندانشان را جمع کرده اند و هیکل سلیمان را روی همه جای این کنیسه حک کرده اند. سه روز افتتاح این کنیسه اوج دعوای کرانه ی باختری با ارتش اسراییل بود(هفته ی آخر اسفند). پس متأسفانه باید بگویم گام اول یهودی سازی قدس برداشته شده است. این تستی برای سنجش حساسیت جهان اسلام بود که جهان اسلام در آن مردود شد و حساسیتی نشان نداد و بدون واکنش چندانی این کنیسه افتتاح شد. این کنیسه ۱۲ پنجره به عنوان نماد ۱۲ سبط دارد، و گنبدش هم ۲۵ متر – وبالاتر از گنبد قبه الصخره- ارتفاع دارد. افتتاح آن هم با حمل تورات سوخته و دیگر تشریفات از این دست انجام شد که احساس یهودیان سراسر جهان را برانگیزد.
من به سهم خودم احساس رفوزگی کردم که صهیونیست ها پرچم یهودی سازی را بالا برده اند و امید تازه ای درونشان دمیده است و باانگیزه تر شده اند و من هم هیچ غلطی نتوانسته ام بکنم. این واقعه در مقام مثال برای آن ها مثل فتح خرمشهر برای ما بود که پس از رجز خواندن های صدام که کلید بصره را به ایران می دهم اگر خرمشهر را بگیرد این کار را انجام دادیم و این برای ما یک واقعه ی بسیار روحیه بخش و امیدوار کننده بود. همین اتفاق هم باعث شد تا آن ها مستی پیدا کنند و حرکت های بعدی را در مقابل بی حساسیتی مسلمانان با سرعت هرچه بیشتر ادامه دهند. یک قلمش هم که احداث ۱۶۰۰ واحد مسکونی یهودی در بیت المقدس است که حتی در مقابل فشار ظاهری امریکا و مذاکره نکردن ابومازن هم دیگر تسلیم نمی شود.
الآن بافت بیت المقدس پیچیده شده و محله به محله صهیونیست ها دارند می گیرند و پیش میروند. اسراییل از سال ۱۹۶۷ تاکنون مشغول ساختن شهرک های کوچک یهودی در این شهر است که به دلیل حساسیت بسیار بالای این شهر، این کار کم کم پیش می رفت. مسلمانان در این شهر پراکنده اند، ولی هنوز هستند. اگر مثلا تا حالا این روند ۵۰ واحد ۵۰ واحد پیش می رود، حالا که اسراییل حساسیتی ندیده است ۱۶۰۰ واحدی پیش می رود که این بی سابقه است. اسراییل اعلام کرده است که من این کار را انجام می دهم، همزمان اگر کسی می خواهد مذاکره کند بیاید، ولی به عنوان پیش شرط قطع ساخت را نمی پذیرد.
موضوع بعدی حملات مجدد به غزه است. یک هفته است که این حملات بسیار شدید شده است. شدیدترین حملات به غزه پس از جنگ ۲۲ روزه هم اکنون در حال رخ دادن است. با موشک و هواپیما و هر چه بشود دارند می زنند. اکنون حداقل شریان های زندگی غزه هم با دیوار فولادی مصر از بین رفته است. اسراییل معتقد است که عامل اصلی شکست قبلی همین تونل ها بود که ارتباط غزه را با دنیای خارج حفظ می کرد، و حالا با از بین رفتن این تونل ها می توان در یک حمله ی اعلام نشده و به دور از فشار رسانه ها و افکار عمومی کار حماس را یکسره کرد. در واقع یکی از عوامل شکست اسراییل هم این بود که جنگ قبلا اعلام شد و هدف هم برای آن مشخص شد، ولی الآن بدون اعلام جنگ و تعیین هدف دارند حمله می کنند. اگر موفقیت آمیز بود که حماس سرنگون می شود و اگر هم نبود، این فقط یک دعوای مرزی است که هر روز بوده است، ولی با قدرتی مثلا ۵۰ برابر قبل.
این اجازه را سکوت جهان اسلام و جهان عرب به آن ها داده است. در همین رابطه در خط تماس لبنان با رژیم صهیونیستی، اسراییل در وضعیت جنگی ۱۰۰% در سه هفته ی اخیر قرار دارد. به طوری که این آرایش پس از جنگ ۳۳ روزه بی سابقه است و در مقابل هم حزب ا… آرایش کاملا جنگی گرفته است و خود را برای حمله ی اسراییل آماده کرده است. این گارد جنگی اسراییل نکته ایست… . اما اگر کسی واقعیت سرزمین های اشغالی را مطالعه کند می فهمد که اسراییل علی رغم این گاردها، در درون خودش از لحاظ هویت اجتماعی و ساختارهای درونی گرفتار یک کشمکش میان مرگ و زندگی است.
شاخصه های زیادی این را نشان می دهد. یکی این است که میزان جوانانی که حاضرند در سربازی برای اسراییل داوطلبانه شرکت کنند به حداقل میزان خود در ۵۰-۶۰ سال گذشته رسیده است. اسراییل کلا کشوری است کاملا نظامی. ۳سال سربازی برای همه اجباری است و تا ۵۰ سالگی هم همه ی مردم سالی یک ماه جزو یگان احتیاطند. اما با این حال استقبال جوانان از ارتش به حداقل رسیده است. بیکاری، بحران های اجتماعی، خشونت، قتل و … هم به حداکثر میزان خود رسیده اند. مهاجرت معکوس دارد جدی می شود و افزایش می یابد. سرمایه هایی که روزگاری موتور محرکه ی اسراییل بود در حال خارج شدن است. این ها نقاط ضعف اسراییل است که باید روی آن کار کرد. اما بحران سیاسی هم قسمت دیگری از بحران فراگیر اسراییل است. در دو جنگ گذشته و شکست اسراییل دعوای جناحی در این کشور بالا گرفته است.
در اسراییل طیفی از احزاب داریم. احزاب تندرو مانند «اسراییل خانه ی ما» که در مقابل احزاب دیگر مدعی اند و معتقدند که تنها راه اسراییل جنگ با اعراب و کشتن و خارج کردن آن ها از سرزمین های موعود است. اکنون هم رهبری اسراییل در دست این هاست. بخش دیگر میانه روها هستند که معتقد به مذاکره با ابومازن برای سرکوب حماس هستند به این صورت که نیروهای خود ابومازن را برای سرکوب حماس بفرستند.مثل حزب کارگر. احزاب دیگر مثل حزب لیکود، ویا حزب تازه تأسیس کادیما در طیفی میان این دو اند. در دورهی اخیر هر حزبی تقصیر شکست ها را گردن دیگری می اندازد و بحران سیاسی بی سابقه ای در دولت رخ داده است. به طوری که بعضا تحلیل هایی می شود مبنی براین که شکل نظامی گرفتن و ایجاد جنگ و … هم توسط اسراییل برای فرافکنی این بحران هاست.
در مقابل اعتقاد این است که – به اعتقاد من و شما کاری ندارد، این اعتقاد آنهایی است که خداوند در زمان کنونی وظیفه ی دفاع در خط مقدم را بر عهدهشان گذاشته است- ما می توانیم و یقین داریم که می توانیم اسراییل را شکست دهیم. این اعتقاد را بچه های حزب ا… و جهاد اسلامی و حماس و … دارند و برای جنگ آخر لحظه شماری میکنند، و این اعتقاد همان چیزی است که سید حسن اعلام کرد که جنگ بعدی جنگ آخر است. او که حداقل در میان جبهه ی دشمن به صادق بودن و بلوف نزدن مشهور است. از این نظر افق روشن است، اما این افق روشن وقتی به دست میآید که پشت سر آن عمل باشد