مراحل جنگ نرم و تهدید روانی
«بصیرت» کلمه ای که این روزها بسیار زیاد در رسانه ها و در کلام بزرگان نظام بخصوص رهبر عزیزمان می شنویم. کلمه ای که در قرآن هم با مشتقات مختلف بارها تکرار شده است. بصیرت به معنای نگاه دقیق و روشن به امور است. خیلی از انسانها را در اطراف خود می بینیم که از کنار هر سخن یا پدیده ای که به آن برمی خورند، با سطحی نگری و ساده اندیشی می گذرند و یا برای آن علتهایی نادرست و گاه واهی و پوچ می تراشند.
باید گفت بصیرت و روشن بینی به خودی خود برای انسان به وجود نمی آید؛ یعنی انسانی که تازه به دنیا می آید، از بدو تولّد در ذاتش بصیرت نیست، بلکه به مرور زمان و کم کم که بزرگ می شود، دریافتهایی که از محیط اطراف خود بدست می آورد، او را به تفکر و اندیشه وا می دارد تا دلیل رویدادهایی که برایش پیش می آید، را جستجو نماید. در این میان، برخی خوشگذرانی و راحت طلبی را ترجیح می دهند و کاری به هیچ چیز دیگر ندارند، و در نتیجه فرصت کنجکاوی را از خودشان می گیرند! این عدّه از افراد عقل و روحشان بزرگ نمی شود و حتّی تا آخر عمر هم ممکن است -هر چند که از نظر سنّ بزرگ باشند-، ولی از نظر عقل و ظرفیت اندیشه کودکی بیش نیستند و باید همچون کودکان با آنها مدارا کرد. برخی هم خانواده ها و اطرافیانشان مانع رسیدن آنها به حقیقت و باطن امور می شوند و متأسفانه این عدّه هم نادانسته با ایشان هم عقیده و منش می شوند و راه آنها را دنبال می نمایند.
امّا گروه سومی هم هستند که اهل تفکر و دقّت و انتخاب می باشند، می توان به این عدّه «انسانهای مستقل» گفت؛ کسانی که از ابتدای کودکی نگاه دقیق به هر چیزی که در اطرافشان اتفاق می افتاد، داشته اند. شاید بتوان اعتقاد پیدا کرد که بروز سختی ها و مشکلات بزرگ در راه زندگی اینها باعث شده که در گیرودار دست و پنجه نرم کردن با فراز و نشیبها راه خود را به سوی جهان نور و روشنی باز نمایند. از طرف دیگر، اگر حتی محیط خانواده را نیز کنار بگذاریم، امّا در محیط مدرسه برای هر کودکی فرصت آشنایی با جهان ماورای طبیعت و شنیدن از خدا و مصایب ائمه به عنوان انسانهای کامل وجود دارد. اینکه آنها با مشکلات چگونه برخورد کرده اند، خیلی می تواند کمک کند به ما که چه راه و روشی را در پیش یگیریم و چگونه با انسانها و حوادث اطراف خود تعامل داشته باشیم. در بسیاری از مواقع می بینیم که افراد با بصیرت و روشن بین، زندگی ائمه را الگو و سرمشق راه زندگی خود قرار داده و از آنها یاری و استمداد جسته اند، چرا که این وعده الهی است که به هر کس که تقوای او پیشه نماید، فرقان و قوه تشخیص حق از باطل عطا می فرماید.
حال، شما دوست دارید جزء کدام یک از این سه گروه باشید؟ اما این «بصیرت» به چه درد می خورد؟ در جواب باید گفت دو رکن اصلی بصیرت عبارت است از تشخیص جوانب مختلف یک کار و تسلیم نشدن در برابر احساسات و عواطف. با داشتن بصیرت و نگاه به عاقبت و اصل و منشأ امور بسیاری از انحرافات و فسادها در انسانها و جوامع بشری به وجود نمی آید.
بصیرت هر چند امری درونی است، امّا نمود بیرونی قوی دارد که در طرز سخن گفتن و رفتار کردن و نوع گزینش های او در برخورد با رویدادها نمایان می گردد. این افراد عموماً افرادی زیرک و تیزهوش هستند که کوچکترین فرصتی را برای ارتقای خود از دست نمی دهند. این افراد تشخیص داده اند که سود و منفعت مادّی و دنیایی زودگذر به درد عاقبت و فرجام او نمی خورد و باید چاره ای دیگر اندیشید و راهی دیگر برگزید و به ریسمانی محکمتر از اینها چسبید، ریسمانی که آنقدر محکمی بداشته اشد، که به این زودی ها پاره نشود، نه اینکه بعد از گذشتن مدّت زمانی اندک رنگ به رنگ و پوسیده شود و در نتیجه یک انسانی را که بدان اطمینان و تکیه کرده است، را با خود به قعر سقوط بکشاند.
در مطلب قبل این سؤال مطرح شد که بصیرت به چه درد می خورد؟ در این قسمت می خواهیم جوابی گسترده تر به این سؤال بدهیم و جوانب امر را بیشتر باز کنیم. گفتیم که انسانی دارای بصیرت است که از وقایع اطراف خود با سطحی نگری و ساده اندیشی نگذرد، حال، باید نگاه کنیم ببینیم که در دنیای اطراف ما که زیاد هم از ما دور نیست، چه می گذرد. بر چه مسیری داریم حرکت می کنیم؟ و کجا می رویم؟ یا کجا برده می شویم؟ کشورهای برنامه ریز جهانی دارند چه می کنند؟ و چه شده که هر روزه می شنویم در اینجا و آنجا آتش جنگی دگر افروخته شده است؟
چرا به یکباره یک کشور به هم می ریزد و انگار هیچ چیز سر جایش نیست؟ گویا نابهنجاری در همه چیز رخنه کرده. اینها را که می بینیم به این نتیجه می رسیم که باید در پشت سر همه این رویدادها و پدیده های یک جامعه دستی پنهان و برنامه ریز در کار باشد که همه چیز را تغییر داده است، انسانها، و فکر انسانها دستخوش تغییر و دگرگونی شده است. و این یک تهدید برای امروز و آینده نسلهای جامعه است که اگر جلوی پیشروی آن گرفته نشود و با آن مقابله نشود، صدمات و آسیبهای آن غیر قابل پیش بینی و جبران ناپذیر خواهد بود. مصادیق این تهدیدات فکری در جامعه ما به سرعت زیاد در عرصه های مختلفی نمود یافته است: در خیابان که راه می رویم بخش اکثریت خانمهایی که می بینیم، بدون چادرند، و این یک واقعیت است. در حالی که چادر بخش جدا نشندنی از فرهنگ ملّی و دینی ماست.
پسران جوان و نوجوان ما با ظاهرهای عجیب و غریب مشاهده می شوند و عجیبتر آنکه فکر آنها این است که اینگونه بودن نشانه به روز بودن است، و این سخن یعنی این جوانان از بصیرت دینی برخوردار نمی باشند. هرچند که وضعیت ظاهری شان به نهایت غیر قابل تحمل حتی برای خودشان باشد، باز آن را می طلبند.مدل لباسهایی که در ویترین مغازه ها و فروشگاهها خودنمایی می کنند و به رهگذران القا می کنند که اینگونه لباسها را بپوشند و ظاهر خود را اینگونه درآورند. در موبایل دختران و پسران و موسیقی هایی که از آنها می شنوند و روح و روان خود را ناخواسته زیر تیغ موسیقی های شیطانی خراش می دهند.
در دلمشغولی ها و سرگرمی های پوچ مثل عروسک هایی که به عنوان اسباب بازی یک جوان فعال به عنوان یک چیز خوب القا می شود.در فیلمها و سریالهای تلوزیونی و سینمایی که به تنها چیزی که توجه نمی شود، حیا و عفاف دختران و پسران و بازیگران شان است به طوری که دیگر هیچ حدّ و حریمی در این فیلمها دیده نمی شود و اگر هست آنقدر ناچیز است که بیشتر به عنوان خالی نبودن عریضه و فقط برای گرفتن مجوز گنجانده شده است.
وقتی که در خبرها چنین می خوانیم: نفوذ شرم آور جريان شيطانی فراماسونری در كنگره عظيم 23000 شهيد استان خراسان که در ورودی نمایشگاه تجلیل از شهدا نماد سنگی شیطانی ساخته اند، آنگاه به عمق فاجعه پی می بریم.(http://www.mohallel.ir/post-207.aspx) یعنی همان نماد سنگی از شیطان که ملیونها مسلمان حاجی سالهای سال در رمی جمرات سنگ می زده اند، و اکنون برداشته شده اند و به جایش دیوارهای عظیم گذاشته شده است ... .و موارد بی شمار دیگر...
حال فکر کتید که اگر در این بخشها بصیرت و آگاهی راهی داشت، آیا به این شکل و وضعیت در می آمد؟ آری، بصیرت در اینجا به عنوان یک راه حل، یک راهبرد و یک استراتژی برای مقابله با تهدیدات فکری فرهنگی خود را نشان می دهد.
سالها پیش مقام معظم رهبری به عنوان دیده بان تیزبین فرهنگی کشور اعلام کردند که ما باید بیدارباش فرهنگی بزنیم، یعنی آنقدر این مقوله خطرناک است و آنقدر این خطر نزدیک است که باید به همه ملت، به همه نخبگان، به همه جوانان، به همه اقشار اعلام کنیم که دفاع کنند از اعتقادات و بنیانهای فکری و تاریخی شان، ازباورهای قلبی و از سنت هایشان، از دینشان و آن چیزی که به آن باور دارند، زیرا دشمن هم اکنون عمق باورها اعتقادات و بنیان ها و زیرساختهای عمدتاً فرهنگی یک ملت را به عنوان یک موجودیت هدف قرار می دهد. هرچند که دشمن ممکن است در این راستا گروههای هدف خود را بر اساس اولویت قرار دهد، مثلاً ممکن است نیروهای هدف خودش را گروه زنان قرار بدهد، یا گروه جوانان قرار بدهد، اما باید توجه داشته باشیم که دشمن در جنگ نرم برای رویارویی با یک ملّت، حتماً همه ابعاد و همه گروهها و همه زمینه ها را می سنجد و مورد توجه قرار می دهد. مهم این است که ما در کنار بیدارباشی و برای مقابله با این پدیده، به آگاهی بخشی مردمی نیز توجه کنیم.
در اینجا دو مقوله وجود دارد که ممکن است راه نفوذ دشمن را باز کند و گریز گاهی برای او باشد: اول غفلت یک ملت و جوانان و نخبگان و و رهبران آن است، و دوم جهل آنها. بنابراین بیدارباشی در کنار آگاهی بخشی لازم است و این وظیفه رسانه ها و بخصوص رسانه ملی را دوچندان می کند. تهدید روانی و جنگ نرم به آرامی صورت می گیرد؛ در سکوت، در سکون، و بدون جهش، بدون خونریزی و فراگیر، جهتدار، و هدفش مسخ فرهنگی یک ملت و بی هویت کردن آن است، از طرق مختلف مثل الگو سازی. می توانیم بگوییم که تهدید دارای دو مرحله است؛ یکی مرحله ذهنی و یکی مرحله عملیاتی شدن در مرحله ذهنی دشمن یا کشور تهدید کننده می آید ابتدا نقاط آسیب پذیر و ابزارهای کارش را شناسایی می کند، بعد هدف گذاری می کند، بعد سرمایه گذاری می کند -که این خودش یک فرایند زمانی است و ممکن است پرسه خیلی طولانی را در بر داشته باشد- بعداز همه این مراحل دشمن تهدیدش را عملیاتی می کند.
این تقسیم بندی ممکن است در درجه اول دارای فایده نباشد، ولی قطعاً هر تقسیم بندی دارای فایده است، مثلاً می دانیم که قبل از اینکه هر کاری صورت بگیرد، چهار مرحله را می گذرانیم، آنگاه عملی را انجام می دهیم؛ تصور و تصدیق و اندیشیدن و در نهایت اراده. اما تقسیم بندی ما از تهدید نیز به مرحله ذهنی و عملیاتی حداقل فایده ای که می تواند داشته باشد، از جهت پیشگیری تهدید است؛ ما اگر تشخیص دهیم که تهدید الان در چه مرحله ای است، آیا صرفاً در مرحله ذهنی است، یا نه از مرحله ذهنی گذشته و الان عملیاتی شده است، به ما کمک می کند در استفاده از پادزهری که می خوهیم برای مقابله با آن تزریق کنیم. نقطه پیکان و نوک حمله جنگ نرم، فکر و اندیشه انسان است که منشأ اعمال اوست.
تا بدون آنکه هزینه آنچنانی کنند، ملّتها را به انجام کارهای مورد نظر خودشان وادارند. ناتوی فرهنگی نیز مثل ناتوی نظامی که ابزارهای خاص خودش را دارد و بمب و موشک می طلبد، ابزاها و هویتهای خاص خودش را دارد و چنان که مقام معظم رهبری بدان اشاره کرده اند، ابزارهای تهدید فرهنگی، همان ابزارهای فکری هستند. یعنی رسانه ها، مطبوعات، مجلاّت، سینما، شبکه های ماهواره ای، ویترین فروشگاهها، سر در نمایشگاهها و همایشها و... . این است که بحث فرهنگ فقط در کتابهای درسی خود را نشان نمی دهد، بلکه در لباس و پوشش، در معماری ساختمانها و بناها، دربرگزاری مراسم های مختلف در طول سال، در رفتار و گفتار و ... هم نشان می دهد.
امام علی سفارش می کنند اوصیکم عباد الله بتقوی الله و النظم فی امرکم، ولی وقتی این نابهنجاری ها را می بینیم، می یابیم که به این سفارش عمل نشده است، و این یک تهدید است، و تهدید نه ایثار و گذشت دارد و نه مهلت می دهد، بلکه تأثیر خود را هر چه سریعتر بر جای می گذارد، خیلی سریعتر از آنکه بتوانیم فرصت بازگشت و ترمیم آنچه که از دست داده ایم، را بدست آوریم.
منبع : بصیرت بسیجی